کتاب راهبی که اتومبیل فراری خود را فروخت
معرفی کتاب راهبی که اتومبیل فراری خود را فروخت
کتاب راهبی که اتومبیل فراری خود را فروخت؛ کتابی برای یافتن معنا و هدف در زندگی نوشتهٔ رابین شارما و ترجمهٔ روزبه ملک زاده و شمس الدین باپیری است و انتشارات پردیس آباریس آن را منتشر کرده است. این کتاب حکایتی است دربارهٔ اینکه چگونه آرزوهای خودتان را تحقق ببخشید و به سرنوشت اصلی خودتان دست یابید.
درباره کتاب راهبی که اتومبیل فراری خود را فروخت
قبل از شروع این داستانها او وکیل پُرآوازهای بود. آنقدر محبوب بود که سررسیدش پُر از قرارهای ملاقات با مشتریان بود و وقت شمردن پولهایش را هم نداشت… شهرتش در کل کشور زبانزد عام و خاص و نماد ابهت، قدرت و ثروت بود. وقتی در شهر راه میرفت، همه به زندگی او حسرت میخوردند؛ تا اینکه یک روز بر اثر سکته قلبی به بیمارستان منتقل میشود، پزشکان از او قطع امید میکنند، اما ناگهان به هوش میآید.
وقتی بهتر میشود و به زندگیاش برمیگردد، تصمیم عجیبی میگیرد. تمام داراییاش را میفروشد، تمام ثروت و اندوختههایش را میبخشد و به هیمالیا سفر میکند تا معنایی عمیقتر از زندگی درک کند؛ او یک راهب بودایی میشود.
این داستانِ تخیلی ذهن عجیبِ رابین شارما است. نویسندهٔ کانادایی که شهرت زیادی در نگارش کتابهای داستانی اما با مفاهیم رهبری و مدیریت زندگی دارد، او بیشتر یک نویسنده خودیاری است و مهمترین کتابش، «راهبی که فراریاش را فروخت» (The Monk Who Sold His Ferrari) است. این کتاب پُرفروش تا به امروز بیش از ۳ میلیون نسخه در سطح جهانی فروش داشته و به عنوان پُرفروشترین کتاب خودیاری از نظر چندین مجله شناخته شده است.
این کتاب در قالب مکالمهای میان دو دوست روایت میشود و درسهایی برای ارتقای معنوی و فلسفهٔ زندگی به مخاطبانش میدهد. راهبی که اتومبیل فراری خود را فروخت، یک گنجینه است. فرمولی قدرتمند و ذکاوتمندانه برای شادی و موفقیت واقعی است. رابین شارما قرنها بصیرت فرزانگان را جمعآوری کرده و آنها را به این زمانهٔ آشفته مرتبط ساخته است. این کتاب اکنون به هفتاد زبان منتشر شده و از پُرفروشترین کتابهای بینالمللی است. پیام این کتاب در سراسر جهان پخش شد. پیامی ساده و در عین حال قدرتمند که حاوی امید، الهام و موفقیتی اصیل است. این داستان الهامبخش، آرام آرام پاسخ بزرگترین سؤالات زندگی را در اختیارتان قرار میدهد.
اما چه چیزی در این کتاب هست که هیچکس نمیتواند آن را تا نصفه بخواند و رها کند… حکایتی دربارهٔ اینکه چگونه آرزوهای خودتان را تحقق ببخشید و به سرنوشت اصلی خودتان دست یابید.
این کتاب چنان جذاب است که نمیتوانید آن را تا آخر مطالعه نکنید... .
خواندن کتاب راهبی که اتومبیل فراری خود را فروخت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران کتابهای موفقیت و خودیاری در قالب داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب راهبی که اتومبیل فراری خود را فروخت
«جلسهای اضطراری بود و تمام اعضای شرکت حقوقی در آنجا حضور داشتند. هنگامی که وارد سالن اصلی کنفرانس میشدیم، میتوانستم حدس بزنم که با مشکل بسیار جدی روبرو هستیم. هاردینگ سالخورده، اولین فردی بود که شروع به صحبت کردن کرد.
«متأسفانه باید اعلام کنم که خبرهای بسیار بدی برایتان دارم. دیروز صبح زمانی که جولیان منتل در سالن دادگاه حاضر بود و مشغول رسیدگی به پرونده ایر آتلانتیک بود، دچار یک سکته قلبی بسیار جدی میشود. او در حال حاضر، در بخش مراقبتهای ویژه بستری شده است، اما پزشکان به من اطلاع دادهاند که وضعیتش ثبات پیدا کرده است و حالش بهتر خواهد شد. با این حال، جولیان تصمیمی گرفته است که به نظرم همه شما باید از آن مطلع باشید. او تصمیم گرفته است که خانواده ما را در این شرکت حقوقی ترک کند و دیگر وکالت نکند. او دیگر به این شرکت باز نمیگردد.»
شوکه شده بودم. میدانستم با مشکلات گوناگونی درگیر است، اما هرگز تصور نمیکردم ممکن است از این کار دست بکشد. پس از این همه تجربیاتی که با هم پشت سر گذاشته بودیم، فکر میکردم باید به من کمی احترام میگذاشت و خودش شخصاً این موضوع را به من اعلام میکرد. او حتی اجازه نمیداد به بیمارستان بروم و او را عیادت کنم.
هر دفعه که به بیمارستان میرفتم تا او را ملاقات کنم، به پرستاران گفته بود بگویند که مشغول استراحت است و هیچکس به هیچ وجه نباید مزاحم استراحتش شود. او حتی پاسخ تماسهای تلفنی من را نمیداد. شاید من برای او، یادآور زندگیای بودم که میخواست فراموش کند. کسی چه میداند؟ اما یک چیز را به شما میگویم. چیزی که واقعاً آزارم میداد.
تمام این ماجراها مربوط به سه سال پیش بود. آخرین باری که اخبار جولیان را داشتم، فهمیدم به هندوستان رفته و به اصطلاح در سفری مأموریتوار بود. او به یکی از شرکای شرکت گفته بود که میخواست زندگی سادهای داشته باشد و اینکه به «جوابهایی نیاز داشت». جولیان امیدوار بود که بتواند پاسخ سؤالاتش را در آن سرزمین عرفانی بیابد. او کاخ مجللش، هواپیما و جزیره شخصیاش را فروخته بود. او حتی ماشین فراریاش را نیز فروخته بود. با خودم فکر میکردم: «جولیان منتل، به عنوان یک یوگی هندی. قانون زندگی، به اسرارآمیزترین شکل ممکن عمل میکند.»
با گذشت آن سه سال، من نیز از وکیلی جوان و پُرمشغله، به وکیلی دلزده و به نوعی طعنهآمیز، وکیلی مسنتر شده بودم. من و همسرم جنی تشکیل خانواده داده بودیم. سرانجام، من هم به دنبال معنای زندگی رفتم. حدس میزنم پدر شدن و صاحب فرزند شدن مرا به این کار واداشته بود.»
حجم
۳۶۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۳۶۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
نظرات کاربران
عالیه .بنده چندین بار این کتاب را خواندم و هربار هم که میخواندم نکات جالبی را برداشت میکردم
سلام خدمت دوستان،کتابی ست عالی وراه گشا،حتماصوتی آنرا باهیجان گوینده میشنوم،