کتاب آواز غزل
معرفی کتاب آواز غزل
کتاب آواز غزل مجموعهاشعاری سرودهٔ آیت اله سلطانیان است و انتشارات رزا آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب آواز غزل
شعر یکی از راههای انتقال احساسات است. شاعر برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و شعر همین زبان است. با شعر از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میگیرید و گمشده وجودتان را پیدا میکنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که قرنها شاعران در شعرشان بازگو کردهاند.
شعر معاصر در بند وزن و قافیه نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. شاعر در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.
خواندن کتاب آواز غزل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر معاصر فارسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آواز غزل
«فرزند
بیا عشقم مدارا کن ببین هر لحظه بیمارم
از این دنیای صد رنگی هزاران بار بیزارم
سُراغم را نمیگیری، دلم رنجیده از دستت
به پایان آمده صبرم، نمیآیی به دیدارم؟
بیا یک شب به مهمانی، چرا از من گریزانی
تو را در خواب میبینم، ولی تا صبح بیدارم
اگر غم از دلم پر زد، نمیخواهم که بر گردد
دلم را شخم خواهم زد، به جایش عشق میکارم
خودم سر میزنم شب ها، به خود چون او نمیآید
به خود گفتم به جای او، که درکم کن گرفتارم
اگر یعقوب چشمانش به دیداری شفا یابد
به هر دیناریوسف را که بفروشی خریدارم
***
پشیمانی
با خود غزل ها گویم از چشمان یارم
دل را فرستادم شود مهمان یارم
سعدی! گلستان را برایش تا سرودی
صدها سبد گل چیدم از بستان یارم
دیوان حافظ معنی اش چشمان مستت
فالی نمیخواهم که هم پیمان ِ یارم
دردم دواکن نازنین با نوش دارو
آماده هستم تا شوم قربان یارم
گیسوی دلبر میشود هرلحظه پیدا
درلابه لایش دیده ام طوفان یارم
معنا ندارد واژه ها وقتی نباشی
سرمشق اشعارم بود مژگان یارم
میخواهم از پروردگارم باردیگر
شاید بگیرم تا ابد دامان یارم
***
تنهایی
عصرها وقتی ببینم نیستی، خُل میشوم
چون تو باشی در کنارم، همچو بلبل میشوم
میزنم چهچه برایت تا رقیبم بشنود
بادو چشمِ دل فریبت هی چپاول میشوم
میبری عقل از سرم، با دلبری هایت بدان
لحظه ای پیشم نباشی، بی تعادل میشوم
میزنم دل را به دریا، از سرِ دلدادگی
چون تو هستی در بدخشان، اهل کابل میشوم
سال ها قلبم جوان ماند، اگر عشقم شوی
چونکه باشم با شما، هم صحبتِ گل میشوم»
حجم
۲۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۲۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه