دانلود و خرید کتاب نگاه به آسمان سعید بستان
تصویر جلد کتاب نگاه به آسمان

کتاب نگاه به آسمان

نویسنده:سعید بستان
امتیاز:
۴.۷از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نگاه به آسمان

کتاب نگاه به آسمان نوشتهٔ سعید بستان در انتشارات متخصصان چاپ شده است.

درباره کتاب نگاه به آسمان

هر انسان عاشقی، به نوعی خاص عاشق می‌شود و همه‌ٔ عاشق‌شدن‌ها مثل هم نیست. یک نفر بعد از اینکه با همسر پیشنهادی خانواده‌اش ازدواج منطقی می‌کند، به‌مرور و با گذشت زمان عاشق همسرش می‌شود یا انگار به آن عادت می‌کند و این عادت شاید اسمش عشق باشد. شخص دیگری هر روز در دانشگاه یا اداره یا ... طرف مقابل را می‌بیند و با اینکه مدام یکدیگر را می‌بینند ممکن است به احساسشان آگاه نباشند و روزی بعد از یک اتفاق خاص، ناگهان متوجه شوند که عاشق هم هستند.

عشق به اشکال مختلفی اتفاق می‌افتد. در داستان نگاه به آسمان نیز با شکلی زیبا و شیرین از عاشقی مواجه هستیم که با نثری ساده و پر از احساس نوشته شده است و با توصیف‌های عاشقانه‌ٔ تأثیرگذاری همراه است.

کتاب نگاه به آسمان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به دوستداران رمان‌های عاشقانهٔ ایرانی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب نگاه به آسمان

«در دویست کیلومتری شهر جنوبی ایساتیس، دشت رؤیایی‌ای وجود داشت که از سمت غرب به‌طرف تپه‌های روی‌هم رمیده‌‌ی زاگرس امتداد می‌‌یافت.

دشت چشم‌نواز پوشیده شده بود از گلِ رزهای خوش‌چهره‌ی بهشتی. از هلندی‌‌های طلایی که همه را مجذوب خود می‌‌کردند گرفته تا گراندیفلوراها. از پولیانتای زیبا. مجنون‌‌های قرمزرنگ و غروب آفتاب تاهیتی دوست‌داشتنی که موهای زرد داشت.

همه آنجا بودن و رقص‌کنان، به دشت جادویِ زیبایی می‌‌بخشیدن.

هنگام غروب شد. آنگاه که خورشید، آهسته‌آهسته خودش را به تپه‌‌ها رساند، مغرب به سرخی درخشید و پرتو‌‌هایِ خاصِ سرخینِ عصرگاهی که دیوانه کننده بودن، دشت را فرا گرفت.

از لابه‌‌لای رزها، پروانه‌‌های آپولو که خال‌‌های قرمزٌ سیاهِ جذابی روی بال‌‌های سفیدشان بود، به آسمان برخاستن.

در دلِ غروبِ آفتاب، از میان پرتوهای سرخ، دسته‌‌ی کبوترهای کوهی به‌طرف دشت آمدن و آزادانه در آسمان آبی پرواز می‌‌کردن.

و خیلی زود آسمان مملو شد از پرواز همه‌‌ی پروانه‌‌ها، گنجشک‌‌ها، سنجاقک‌‌ها، کبوتر‌‌ها و ...

در آن زیباییِ شگفت‌‌انگیز، از عطر خوش رزها، همه خوشحال و سرخوش بودن.

گنجشک‌‌ها آواز می‌‌خواندن

پروانه‌‌ها عشق‌بازی می‌‌کردن

سنجاقک‌‌ها می‌‌رقصیدن

و کبوترها آسمان را نقاشی می‌‌کردن

اما برایانِ عاشق، زیر درخت چناری که بیستٌ پنج سال پیش با دست‌‌های خودش روی تپه‌‌یِ شنیِ نه‌چندان مرتفعِ میانِ گل‌‌ها کاشت، روی صندلی نشسته بود، سیگار برگ کوبایی‌‌اش که عصرها چند کامی از آن می‌‌گرفت بین لب‌‌هایش بود، به رزها نگاه می‌‌کرد و در چشم‌‌های آبی مهربانش، خواهشی وجود داشت که از خورشید می‌‌خواست تا امروز کمی دیرتر از تپه‌‌ها پایین برود؛ اما خورشید، بازهم بی‌‌توجه به او به پشت تپه‌‌ها رفت.

برایان هم سیگارش را خاموش کرد. ته‌مانده‌ی آن را درون قوطی کنسرو کنارِ تنه‌‌ی درخت گذاشت و آرام‌آرام رفت به سمت کلبه‌اش. همان آلونکِ چوبیِ محقرانه‌‌ای که تنها خانه‌‌ی دشت بود.

دو سه قدمی که برداشت، با غمی که هنوز هم بعد از سال‌‌ها می‌شد آن را در چهره‌‌اش احساس کرد، گفت

- بیا کِنِدی! امروزم خورشید از تپه‌‌ها رفت پایین! دوباره باید منتظر غروب فردا بشیم! بیا دوست باوفای من.

کِنِدی هم از روی زمین بلند شد. در حالی که پوزه‌‌اش به سمت پایین خم شده بود، دمش را تکان ‌‌داد و دنبال او رفت.

خورشید رفت و ستاره‌‌ها کم‌‌کم داشتند در آسمان شب ایساتیس نمایان می‌‌شدن.

چند دقیقه‌‌ای از شروع شب می‌‌گذشت. ظاهری آراسته و مرتب داشت. کیف چرمی شکلاتی‌رنگ که مادربزرگش سال اول دبیرستان به او هدیه داد، از شانه‌‌اش آویزان بود و از مسیر ساحلیِ رودخانه‌ی ریواسان، رودخانه‌‌ی آرامی که از وسط شهر می‌‌گذشت، داشت به‌طرف خوابگاه برمی‌‌گشت.»

رضا حسینی
۱۴۰۱/۱۱/۱۲

نکته قابل توجه این رمان ایرانی، [که البته متن هیچ شباهتی به داستان های ایرانی نداره و کاملا احساس میکنی داری یه رمان خارجی رو میخونی که به سبک ادبیات انگلیسی- امریکایی نوشته شده و برای همه زبان ها در

- بیشتر
فاطی
۱۴۰۱/۱۱/۱۷

تریستیان رفت. رز رفت. گیل رفت. برایان، رز، جورج ، همه رفتن. این بود زندگی. داستان رو دوست داشتم خیلی. روان و ساده و جذاب.

یلدا
۱۴۰۱/۱۱/۱۳

یه جای داستان خیلی برام جالب بود اینکه سه تا دل باخته، همزمان توی یه مکان داشتن به هم نگاه می کردن. ولی هیچ کدوم از علاقه ی دیگری خبر نداشت. چقد درد داشت این پلان واقعا. واقعا عشق خوبه یا نه؟

- بیشتر
مطهره کفالتی
۱۴۰۱/۱۱/۱۲

*کتاب روان نوشته شده. *با شیب زیادی به سمت پایان میره در حالی که میشد با پر و بال دادن به انتهای داستان(هر چند غم‌انگیز) دیرتر به انتها برسد. *قسمتی که در مورد انتخاب عاقلانه و دلی نوشته شده بود هم

- بیشتر
asghar
۱۴۰۱/۱۱/۱۴

کتاب بسیار خوب ، روان و متناسب با شرایط حال حاضر جامعه ما بود .

کاربر ۲۰۶۷۶۵۱
۱۴۰۱/۱۱/۱۲

کتابی که میتونیم باکمک توصیف های قشنگ وگیراش کاملا جذب بشیم ولذت ببریم وبرای لحظاتی ازدغدغه های روزمرمون چشم ببندیم! شخصیت هایی که هرکدوم باوجودبدبختی امیدوارانه براهدفشون بالذت زندگی میکنند وداستان عشقی زیبا وصادقانه باوجودپیانی.....

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

حجم

۶۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۰۸ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
تومان