کتاب حس خوب
معرفی کتاب حس خوب
کتاب حس خوب؛ مجموعه حسهای خوبی که دلت رو غنج میدن نوشتهٔ فاطمه امین است و انتشارات نسل روشن آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب حس خوب
دلنوشته یکی از راههای انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و رمان همین زبان است. با داستان از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میگیرید و گمشده وجودتان را پیدا میکنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سالها نویسندگان در داستانشان بازگو کردهاند.
داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. نویسنده در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.
خواندن کتاب حس خوب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران دلنوشتههای ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب حس خوب
«حسِ آبی به رنگ موج دریا
چادر مسافرتی صورتی کمرنگ رو کنار میزنی و کفشهای جلو بازت رو که ماسه توشون رفته میپوشی، جلوتر میری، تاریکی شب و دریا یه جایی به هم گره میخورن، اطرافت آدمهای شب بیداری، روی زیر پاییهای حصیری رنگ کنار دریا نشستن و دور پتو گلبافت پیچیده شدن.
اونطرفتر صدای خندهٔ آدمهای کنار آتیش بلند میشه.
به موازات دریا آدمها گُله به گُله نشستن.
باد درست از روی دریا، هم راستا با موجها میاد و میخوره توی صورت تو٬تو دختری بیست و یک ساله با موهایی مشکی و پیچ خورده روی صورتت هستی، که حالا بافتی کرم رنگ رو دور دستات انداختی و کفشت پر از ماسههای خشک و خنک شده...
صدای شب و صدای موج تو رو با خودش میبره، جوری که چشمهات رو میبندی و با دستات، خودت رو بغل میکنی و توی رویای فراموش ناشندنی شب میری.
***
حسِ زرد به رنگ طلا
پاییز شده درست توی دومین روزش قرار داری، خونه سرشار از خاموشیه، بجز یه چراغ خواب بزرگ و نیم دایره که تو درست زیرش نشستی و گرمای نارنجی رنگش اطراف بدنت رو گرفته! روبه روی پنجرهٔ یکسرهٔ اتاقت، میشه چراغهای خاموش و روشن ساختمونهای اطراف رو از اینجا ببینی
چراغهای زرد مثل نقطههای طلایی روی ساختمون طوسی رنگ و بیحال روبه رو نشستن و آدمهای چوب کبریتی شکل از کنار پنجرهها رد میشن.
پا روی پات میزاری و رمان مورد علاقت رو از روی میز کنار تختت برمیداری و با دیدن تصویر جلدش برای چندمین بار ذوق میکنی و دستت رو میکشی روی قسمتهای برجستهٔ قرمز رنگش، بازش میکنی، رسیدی به قسمت هیجانانگیز کتاب، از خوندنش سردت میشه و همزمان با گرمای آباژور گرم میشی.
در یک شب پاییزی تهران، که ظهرش بارون باریده باشه.»
حجم
۵۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۸ صفحه
حجم
۵۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۸ صفحه