کتاب هوش هیجانی
معرفی کتاب هوش هیجانی
کتاب هوش هیجانی نوشتهٔ زهره ذبیحی سامانی است و نشر برگ و باد آن را منتشر کرده است. راهبردهای ارتقای مهارتهای پنجگانهٔ هوش هیجانی در مدارس در این کتاب آمده است.
درباره کتاب هوش هیجانی
هوش توانایی یادگیری و کاربرد مهارتهای لازم برای سازگاری با نیازهای فرهنگ و محیط فرد است. با وجود اینکه آزمونهای بیشماری برای اندازهگیری هوش ساختهشده است، هنوز ماهیت هوش یا حتی آنچه این آزمونها اندازه میگیرند کاملاً روشن نیست. تحقیقات بسیاری برای حل این ابهامها صورت گرفته؛ تلاشهایی که رویکردشان به این مسئله و نتیجهٔ کوششی که هر یک از این رویکردها دارند، متفاوت است. رویکرد دیرینهای که برای روشنساختن معنای یک مفهوم وجود دارد عبارت است از: بررسی آرای کارشناسان دربارهٔ تعریف آن مفهوم.
هیجان نیز مانند هوش، اصطلاحی است که اتفاقنظری در تعریفش وجود ندارد. از نظر تاریخی، این اصطلاح تعریف ناپذیری سماجتآمیز خود را حفظ کرده است. در واقع هیچ اصطلاحی در روانشناسی و روانپزشکی نیست که وسعت کاربرد و تعریف ناپذیریش اینچنین هماهنگ باشد. صدها گونه هیجان وجود دارند که برای بسیاری از آنها نامی نداریم؛ اما همهٔ آنها را میتوانیم ذیل چند دسته کلی تحت عنوان «هیجانات اصلی» گرد آوریم: شادی، تعجب، غم، خشم، نفرت و ترس اما بهراستی، «هیجان» چیست؟
هوش هیجانی یک سازهٔ چندبعدی است و دربرگیرندهٔ تعامل بین هیجان و شناخت است که منجر به کارکردی سازشی میشود. هوش هیجانی دربرگیرندهٔ چهار توانایی بههمپیوسته است که شامل ادراک هیجان در خود و دیگران، استفاده از هیجانها برای تسهیل تصمیمگیری، درک هیجان و مدیریت آن میشود.
این کتاب دربارهٔ هوش هیجانی توضیحات مفصلی را ارائه داده و شرح میدهد که چرا یادگیری هوش هیجانی مهم است.
خواندن کتاب هوش هیجانی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران رشتههای روانشناسی و علوم تربیتی و همهٔ معلمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب هوش هیجانی
«مهارتهای اساسی برای توسعهٔ هوش هیجانی به هر درجه مفید شامل عناصر کلیدی زیر میشود:
- آگاهی از خود
- آگاهی از دیگران.
فعالیتهای مربیگری خلاق که به دنبال آن میآیند، به توسعهٔ این دو ایده کمک خواهند کرد. هر دو عنصر از کنجکاوی طبیعی، توانایی (و گرایش) که ما باید «فضول باشیم»، بهعبارتدیگر برای توجه و سؤال کردن، تکامل پیدا میکنند.
ما میتوانیم این مفاهیم گسترده را تحت عناوین زیر بیرون بکشیم:
الف: تفکر منعکسکننده: شامل درگیر شدن با ایدههای فلسفی و معضلات اخلاقی، پرسیدن سؤالهایی است که ارزشها را بررسی میکنند، گزینهها را در نظر میگیرند، قضاوت، نتیجهگیری، و تصمیمگیری میکنند.
ب: فراشناخت: یعنی که توجه داشته باشید و به تفکر بپردازید. این امر میتواند توانایی در حال تکامل را برای جلبتوجه و آگاه شدن بهطور فزایندهای از ارتباط بین افکار و احساسات ما (و واکنشهایی که ممکن است از آنها پیروی کند) را نمایان سازد.
ج: همدلی: قادر به درک این موضوع هستم که دنیا از دیدگاه فرد دیگری چگونه به نظر میرسد. اگرچه درنهایت این عمل تخیل است (چون هرگز نمیتوانیم واقعیت دیگری را بدانیم)، ولی اعتبار دارد چون همهٔ ما با شبکهای از تجارب و واکنشهای انسانی مرتبط هستیم.
د: خلاقیت: باعث میشود که استفاده فعال از دو منبع اصلی انسانی، حافظه و تخیل را به کار گیرد. حافظه در این حالت تنها توانایی ما برای به یادآوردن آگاهانه یا به خاطر سپردن حوادث خاص نیست. «نقشهٔ حافظه» ما (گمراهکننده) که اغلب «نقشهٔ واقعیت» نامیده میشود عمدتاً در یک سطح ناخودآگاه عمل میکند. چیزی که قبلاً تجربه کردهایم این امکان را به ما میدهد که در حال حاضر احساس جهان را درک کنیم، همانطور که اکنون در آن لحظه عمل میکنیم.
ه: تخیل قدرت خارقالعادهای است که ما برای ایجاد ساختارهای ذهنی (افکار، ایدهها، سناریوها) استفاده میکنیم و نیاز به داشتن هیچ ارتباطی باتجربه فوری خود نداریم. استفادهٔ خلاقانه از تخیل نیاز به ایجاد ارتباطات جدید دارد، یعنی حرکت دور از اصطلاح «تفکر روتین»؛ با کاوش اشیا به طرق مختلفی که میتوانیم.
و: تلاش: برای ایجاد پیوندهای جدید، ایجاد یک ایدهٔ بزرگتر و دقیقتر از دو یا چند نمونهٔ سادهتر، تفکر ما را تازه، فلوچارت و دینامیک نگه میدارد. علاوه بر این، تغییر دیدگاه میتواند بینش جدیدی ایجاد کند که به ما امکان پیشرفت در زندگیمان را میدهد.»
حجم
۱۰۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۰۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه