کتاب دنیای شعله ور
معرفی کتاب دنیای شعله ور
کتاب دنیای شعله ور نوشتهٔ سیری هوستوت و ترجمهٔ خجسته کیهان است و نشر ثالث آن را منتشر کرده است. دنیای شعله ور داستانی جذاب دربارهٔ هنر و هنرمندان و مسائل و مشکلات آنهاست.
درباره کتاب دنیای شعله ور
رمان دنیای شعله ور داستان جذاب و هیجانانگیز زن هنرمندی به نام هریت بردن است. هریت پس از سالها نادیدهگرفتهشدن آثارش، تصمیم میگیرد سه مرد جوان را استخدام کند تا آنها آثارش را به نام خودشان به نمایش بگذارند. این تصمیمْ در ابتدا هیجانانگیز به نظر میآید، اما کمکم مشکلاتی را برای هریت به وجود میآورد که خود به اثری هنری تبدیل میشود. بعد از بهنمایشدرآمدن آثارش توسط آن سه نفر، ماجرایی طوفانی و عجیب در دنیای هنری نیویورک به وجود میآید و سروصدا به پا میکند. مصادف با این اتفاق، وقتی نمایش این آثار با موفقیت همراه میشود و هریت تلاش میکند تا هویت واقعیاش را آشکار کند، یکی از آن سه مرد به نام رون، به او خیانت میکند. بسیاری از منتقدان نیز با رون همراه میشوند و هریت و رون بازی خطرناکی را که به دوئل میماند، با هم آغاز میکنند.
رمان دنیای شعله ور داستانی جذاب دربارهٔ هنر، تبعیض بین زنان و مردان و آرزو است؛ دربارهٔ زنی که از نادیدهگرفتهشدن کلافه شده است.
خواندن کتاب دنیای شعله ور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای هیجانانگیز و ماجراجویانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دنیای شعله ور
«حدود یک سال بعد از مرگ فلیکس شروع به ساختنشان کردم؛ توتمها، بتها، نشانهها، موجوداتی شبیه به او یا بیشباهت به او و همه نوع پیکرهای عجیب که بچهها را میترساند، اگرچه بزرگ شده بودند و دیگر با من زندگی نمیکردند. گمان میکردند بر اثر غم و غصه به بیراهه میروم، به ویژه وقتی تصمیم گرفتم بعضی از ساختههایم را گرم کنم به طوری که وقتی آنها را در آغوش میگرفتی، گرما را احساس میکردی. مِیزی گفت باید سعی کنم آرام باشم: مامان، داری زیادهروی میکنی. باید دست برداری مامان. تو دیگه جوون نیستی، میدونی. و اِتان به سبک خودش با نامیدن آنها به عناوین «هیولاهای مادر»، «چیزهای بابا» و «پدر هولناک» نارضایتی خود را نشان داد. فقط آوِن، آن بچهٔ شگفتانگیز، از ساختههای دوستداشتنی من خشنود بود. هنوز دو سالش تمام نشده بود و با متانت و ظرافت تمام به آنها نزدیک میشد. دوست داشت گونهاش را به یک شکم درخشان بچسباند و آواز بخواند.
اما بهتر است به عقب برگردم. به این خاطر مینویسم که نمیتوانم به زمان اعتماد کنم. من، هریت بردن، که دوستان قدیمی و بعضی از دوستان جدید هری صدایم میکنند، شصتودو سال دارم، هنوز عتیقه نشدهام، ولی در راهِ رسیدن به پایان هستم، و پیش از اینکه یکی از دردهایم به تومور یا جنون پیری و فراموشی تبدیل شود یا فرمان از دست رانندهٔ کامیونی در برود و مرا چنان به دیواری بکوبد که دیگر نفسم درنیاید، خیلی کارها دارم که باید انجام دهم. زندگی راه رفتن روی پنجهٔ پا در زمینی مینگذاریشده است. هرگز نمیدانیم چه در انتظارمان است و اگر نظرم را بخواهی، دربارهٔ گذشتهای که پشت سر گذاشتهایم نیز یقین نداریم. اما حتماً میتوانیم داستانی دربارهاش سر هم کنیم و برای اینکه درست از آب دربیاید، به مغزمان فشار میآوریم.»
حجم
۴۴۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۰۰ صفحه
حجم
۴۴۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۰۰ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب نوشته یک شخص پژوهشگر و باسواده، به نظر من بسیار کتاب جالبیه. موضوع کلی کتاب در مورد جهان هنرمندان زن در دهه های ۱۹۸۰ ۱۹۹۰ میلادی و مشکلات اونها در این دوره ست