کتاب اماری و برادران شب (کتاب اول)
معرفی کتاب اماری و برادران شب (کتاب اول)
کتاب «آماری و برادران شب» رمانی نوشتۀ بیبی آلستن است که اولینبار در سال ۱۴۰۱ به چاپ رسید.
درباره کتاب اماری و برادران شب (کتاب اول)
آماری، دختر رنگینپوستی که در محلهای فقیر و بدنام زندگی میکند. او برادرش را گم کرده و بهخاطر بحث و مشاجره در مدرسه، بورسیۀ تحصیلیاش را نیز از دست داده است، اما پیامی مرموز از طرف برادرش دریافت میکند و بعد به شرکت در یک اردوی تابستانی دعوت میشود؛ جایی که قبلاً محل کار برادرش بوده است. حالا او در شرایطی قرار گرفته که اگر بتواند از پس ۳ آزمون جادویی برآید، ممکن است برادرش را پیدا کند.
خواندن کتاب اماری و برادران شب (کتاب اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته شده است.
درباره بیبی آلستن
بیبی آلستن در کارولینای جنوبی زندگی میکند. اولین رمان او، «آماری و برادران شب»، برای کودکان و برندۀ اولین جایزهٔ کتاب کودکان و همچنین یکی از پرفروشترینهای نیویورکتایمز و مستقل است.
بخشی از کتاب اماری و برادران شب (کتاب اول)
«من همینالان در دفتر مدیر نشستهام دوباره کارم به اینجا کشید توی راهرو آن طرف در شیشهای مدیر مریت به خبرچینی مادر امیلی گرانت گوش میدهد بهقدری دستانش را با شدت تکان میدهد که گمان میکنی من دختر کوچولوی پرنسس مغرورش را یک هل ساده ندادهام؛ بلکه کلی بلا سرش آوردهام این امیلی بود که با عصبانیت تو روی من بلند شد من با او در نیفتادم تقصیر من نبود که او تعادلش را از دست داد و جلوی همه پخش زمین شد.
امیلی پشت مادرش ایستاده است دوستانش دورتادور او جمع شدهاند دستانشان را جلوی دهانشان گرفتهاند و پچپچ میکنند. از لای در چشمشان به من است انگار صبرشان تمام شده، دلشان میخواهد یک جایی مرا تنها گیر بیاورند و حسابم را برسند به صندلیام تکیه میدهم تا از دیدشان خارج شوم. با خودم گفتم این بار واقعاً گند زدی اماری.
بهعکس آن پسر پوست شکلاتی خیره میشوم که پشت میز مدیر مریت به دیوار آویزان شده است اخمهایم را در هم میکشم. کویینتون با غرور، جامی را که در مسابقات ریاضی استانی برنده شده بود بالای سرش گرفته است من و مامانم را در عکس نمیبینید؛ ولی ما پشتصحنهایم درحالیکه از خوشحالی فریاد میزنیم.
دیگر چیز زیادی برای خوشحالی وجود ندارد. در اتاق تابی میخورد و باز می. شود مدیر گرانت با قدمهای آهسته به داخل اتاق می. آید امیلی پشت، سرش او را همراهی میکند روی صندلی بافاصله از من مینشینند هیچکدام به چشمانم نگاه نمیکنند. تنفرشان از من بهاندازهای است که انگار تمام فضای اتاق را پر کرده است.»
حجم
۵٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۳۰ صفحه
حجم
۵٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۳۰ صفحه