کتاب چکیده رمان راهی که همه می روند
معرفی کتاب چکیده رمان راهی که همه می روند
کتاب رمان راهی که همه میروند نوشتهٔ ساموئل باتلر و ترجمهٔ مریم قنبری است و انتشارات نوژین آن را منتشر کرده است. این اثر چکیدهٔ رمان راهی که همه میروند از مجموعهٔ نوولا انتشارات نوژین است.
دربارهٔ کتاب چکیدهٔ رمان راهی که همه میروند
امروزه افراد دیگر وقت و حوصلهٔ سابق را برای خواندن کتابهای قطور و طولانی ندارند. مجموعهٔ نوولا برای همین مسئله راهحلی دارد و کتابهای کوتاه و پرکاربردی را مهیا میکند و شما میتوانید خلاصهٔ دقیق و علمی رمانهای بسیار پرحجم کلاسیک را در کمترین زمان مطالعه کنید.
داستان رمان راهی که همه میروند در اوایل سال ۱۸۰۰ میلادی اتفاق میافتد.
تنها فرزند نجار پالهام و همسرش جورج پونتیفکس است. آقای پونتیفکس، پدر جورج در دورهای از زندگیاش کشیش ناحیه بود و دورانی هم به نقاشی و طراحی از افراد محلی مشغول بود.
او و همسرش در سال ۱۷۵۰ با یکدیگر ازدواج کردند. آنها علاقهٔ زیادی به داشتن فرزند نشان میدادند اما ۱۵ سال طول کشید تا توانستند بچهدار شوند. روزی خانم پونتیفکس خبر بارداری خود را به تمام دهکده رساند و همه را متعجب کرد. بعد از گذشت ۹ ماه پسری بهدنیا آمد و نام او را جورج گذاشتند. زمانی که جورج یکساله شد، عمهاش با آقای فیرلی که ناشر کتابهای مذهبی در لندن بود ازدواج کرد و به لندن رفت اما چندی بعد بازگشتند و نزد خانواده پونتیفکس ماندند.
خواندن کتاب چکیدهٔ رمان راهی که همه میروندرا به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به خلاصهٔ رمانهای کلاسیک پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چکیدهٔ رمان راهی که همه میروند
«آقای آلابای کشیش کرمپسفورد بود، دهکدهای که فقط چند مایل با کمبریج فاصله داشت. او با زنی که بسیار از او جوانتر بود ازدواج کرده بود و حاصل این ازدواج ۱۱ فرزند بود که فقط ۹ تا از آنها یعنی دو پسر و هفت دختر زنده مانده بودند. دو دختر بزرگ آنها ازدواج کرده بودند اما پنج دختر هنوز مجرد بودند و بین ۲۷ تا ۳۰ ساله بودند. هیچکدام از پسرانشان به پدر خانواده در تأمین مخارج زندگی کمک نمیکردند.
اگر اتفاقی برای آقای آلابای میافتاد، خانوادهاش در فقر و فلاکت به سر میبردند. چند هفته بعد از اینکه تئوبالد کشیش شد، یکی از دوستانش او را به خانواده آلابای معرفی کرد. آقا و خانم آلابای با هم نقشه کشیدند و تئوبالد را به عنوان دستیار آقای آلابای منصوب کردند. آنها تصمیم داشتند تا که یکی از دخترانشان را به همسری او درآورند، خانم آلابای دومین دختر مجردشان، کریستینا را از روی کارتهای بازی که بین پنج دخترشان پخش کرده بود برای ازدواج با او انتخاب کرد. کریستینا ۲۷ سال داشت. او و تئوبالد در مراسمی باهم نامزد شدند ولی آقای پونتیفکس با این ازدواج مخالف بود. تئوبالد مجبور شد چند سال صبر کند تا شرایط لازم برای ازدواج را فراهم کند، بعد از گذشت پنج سال موقعیت شغلی خوبی به او پیشنهاد شد که سالی ۵۰۰ پوند دستمزد داشت و خانه و باغچهای کوچک در بترزبی را به او میداد. آقای پونتیفکس وقتی این موضوع را فهمید نزد آنها رفت و ده هزار پوند به آنها داد و کریستینا و تئوبالد در سال ۱۸۳۱ با هم ازدواج کردند.»
حجم
۸۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۴ صفحه
حجم
۸۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۴ صفحه