کتاب بدان چه کسی هستی و برای چه هستی؟
معرفی کتاب بدان چه کسی هستی و برای چه هستی؟
کتاب بدان چه کسی هستی و برای چه هستی؟ نوشتهٔ سیدابراهیم موسوی در انتشارات نظری چاپ شده است. نویسنده در این کتاب تلاش کرده است ابتدا اهمیت خودشناسی را بازگو کند و سپس خودشناسی صحیح را توضیح دهد.
درباره کتاب بدان چه کسی هستی و برای چه هستی؟
این کتاب ابتدا به تاریخچهٔ روان شناسی میپردازد و میگوید آنچه امروزه ما آن را روانشناسی مینامیم، از اواخر قرن نوزدهم و به گفتهٔ مورخان تاریخ از سال ۱۸۷۹ میلادی و با تأسیس آزمایشگاهی در لایپزیک آلمان پدید آمده است. از آن پس روانشناسهای بسیاری در غرب، به علم روانشناسی پرداخته است. سپس نویسنده با تعاریفی که از روانشناسی غربی ارائه میدهد به نقد این شکل از روانشناسی و خودشناسی میپردازد. تعریفی که در کتاب بدان چه کسی هستی و برای چه هستی؟ از روانشناسی غربی ارائه میشود به این صورت است:
«اغلب نظریات علمی و روانشناسی غربی در گفتارها و کتابهایشان، انسانها را به حیوانی پیشرفته تشبیه میکنند و انسانها را خودبنیاد میدانند و عقیده دارند انسان یک موجود خودظهور است که در اثر طبیعت و خودبهخود بهوجود آمده است و مانند یک ماشین غریزی است و مثل حیوانات غریزی عمل میکند ولی از نظر هوشی و نه ماهوتی کمی برتری نسبت به حیوانات دارد. بیشتر آنان این باور بودند و هستند که انسان فقط یک بار به دنیا میآید و فقط در این دنیا حاضر خواهد بود و دنیای بعد از مرگ وجود ندارد، پس انسانها باید غریزی عمل کنند و تا در این دنیا هستند از این دنیا لذت ببرند. به تعبیر دیگر انسانها باید همهٔ وجودشان را معطوف این دنیا کنند و تا میتوانند از این دنیا لذت ببرند و مانند حیوانات غریزی عمل کنند. (بنیامین فرانکلین) روشنفکر فراماسونر آمریکایی که از بنیانگذاران جمهوری آمریکا است، در سال ۱۷۷۶ عنوان کرد «انسان، حیوان ابزارساز است»، یعنی فرق زیادی بین انسان و حیوان قائل نشده است و فقط انسان را از نظر هوشی کمی برتر از حیوانات بیان کرده است.»
سپس نویسنده دلایلی بر رد این نظریهها ارائه میدهد و شیوهٔ فکریای را که برتر از این شکل از تفکر میداند، بهتفصیل شرح میدهد. همچنین اصل موضوع خودشناسی را محور صحبتهایش قرار میدهد و تلاش میکند تعریفی صحیح از آن ارائه دهد.
کتاب بدان چه کسی هستی و برای چه هستی؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به خوشناسی و روانشناسی بهشکل دینی و غیرغربی و دوستداران کتابهای توسعهٔ فردی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب بدان چه کسی هستی و برای چه هستی؟
«داروین در نیمهی قرن نوزدهم هر گونه وجه تعالی برای بشر را رد کرده و اعتقاد داشت انسان از موجودات تکسلولی دریایی که بعدها به پستانداران تبدیل شده است بهوجود آمده و دارای جد مشترک با میمونها است. آنچه آنها میگویند این است که انسان خودبهخود بهوجود آمده است و هیچگونه خلقتی نبوده و انسان موجودی خودبنیاد است و دارای هیچگونه مسئولیتی در قبال رفتارها و اعمالهای خود ندارد.
بنیانگذاران اینگونه تفکرها، انسانهای فراماسونرهایی بودهاند که اهدافشان دور کردن انسانها از خداوند و بیبندوبار کردند انسانها و وابسته کردن انسانها به دنیا بوده است تا بتوانند آنگونه که میخواهند بر دنیا حاکم شوند و انسانها را به سلطهی خودشان دربیاورند. فراماسونرها قدرت را در بریتانیا به دست آورده بودند و کشورهای بسیاری را تحت استعماره خود میدیدند و از مردم آن کشورها بردههایی ساخته بودند برای پیشبرد اهداف خودشان و آنها را جز حیوانی نمیدانستند، ولی بعدها اکثر آن کشورها مانند مردمان هند به بیداری رسیدند و فهمیدند که بریتانیا جز ظلم و ستم کار دیگری با آنها نمیکند و به همین دلیل قیام کردند و کشورشان را از استعمال آنها خارج کردند، به همین دلیل فراماسونرها به دنبال حکومتی جدید بودند، از همینرو جمهوری آمریکا را پدید آوردند که اکثر بنیانگذاران آمریکا فراماسونر بودهاند. آنها با حکومت جدید خود به نام امریکا، کمی روشنفکرانهتر و با بهانههای نوینتر و مدرنتر از جمله دموکراسی، حقوق بشر، آزادی اندیشه و آزادی بیان و ... بر جهان حکومت میکنند و معدود کشوری در جهان پیدا میشود که خودش را از سلطهی آنها خارج کرده باشد که یکی از آن کشورها ایران است. ولی بسیاری از کشورها و هر کدام به نحوی از قدرتهای جهان تبعیت میکنند. متأسفانه بسیاری از انسانها بهویژه مردمان کشورهای غربی دیگر معنویت را فراموش کردهاند و آن طور که در ابتدا عرض کردم مانند گفتههای روانشناسهای بزرگ غربی، غریزی عمل میکنند و فقط دلبستهی دنیا شدهاند و فقط میخواهند از این دنیا لذت ببرند بیآنکه به این بیاندیشند که مقصد حکومتهای فاسد دنیا از ایجاد آزادیها مانند آزاد کردن ازدواج همجنسگرایان چیست؟ آنها میخواهند مردم همهی کشورها فقط به لذتها گرایش پیدا کنند و دیگر فرصتی برای فکر کردن به آنکه در سیطرهی حکومتهای فاسد قرار گرفتهاند، را نداشته باشند.
واقعاً اهداف آنها از رواج دادن بیبند و باری جز این است که از انسانها به عنوان ابزاری استفاده کنند برای حکومت جهانی خودشان؟ آنها انسانهای باهوش را، انسانهایی میدانند که بیشتر با محیط جامعه (که خودشان برای انسانها بهوجود آوردهاند)، سازگاری پیدا کنند، یعنی هر کس بیشتر از این دینا لذت ببرد و از هر طریق ممکن به مادیات دست پیدا کند، انسان باهوشی است و هر کس کمتر بهرهمند شود انسان کمهوشی است، مانند حیوانات وحشی که وقتی یک حیوان ضعیفتر از خود را شکار میکنند، حیوانی که سهم بیشتری از حیوان شکارشده را بخورد قویتر و قدرتمندتر است. آنها به بهانهی حقوق زنان، از زنان به عنوان ابزار جنسی استفاده میکنند و زنها را فقط وسیلهای برای هوسرانیهای خود میدانند و از عکسهای عریان زنها برای فروش محصولات استفاده میکنند و هرگز جایگاه زنان که اسلام برای آنان قایل شده است را به رسمیت نمیشناسند. چنانچه تحقیقات نشان میدهد یک سوم زنان اروپایی قربانی خشونتاند و زنان در کشورهای اروپایی از لحاظ جسمی مورد بدرفتاری قرار میگیرند. طبق گزارشها، سیزده میلیون زن اروپایی در سال ۲۰۱۲ مور سوءاستفاده جنسی قرار گرفته بودند. این در حالیست که سه میلیون و ۷۰۰ هزار زن نیز مورد تجاوز قرار گرفته بودند. این موارد همگی ناشی از خودشناسی غلط غربی است.»
حجم
۴۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۴۷ صفحه
حجم
۴۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۴۷ صفحه