کتاب آوازهای سرزمین من
معرفی کتاب آوازهای سرزمین من
«آوازهای سرزمین من» رمانی نوشته مسعود رحمانی(-۱۳۳۸)، نویسنده ایرانی است.
در بریدهای از کتاب میخوانیم:
«پسر توی چشمهای سهراب نگاه کرد و گفت: «هیچکی، یه پسرهست. خونه باغشی لطیف رو میخواد.»
- چرا، بگو قبلاً اینجا بوده. هشت ساله که رفتن از اینجا.
سهراب گفت: «رفتن؟ نمیدونین کجا؟ من کار واجبی دارم، باید حتماً ببینمش.»
- بابا نمیدونی کجا رفته؟ میگه کار واجبی داره.
- نمیدونم، رفته اون پایینها. شایدم رفته باشه یه شهر دیگه. خیلی وقته هیشکی خبر نداره ازش.
جوان که دید سهراب همانطور مات و مبهوت ایستاده و نگاهش میکند، گفت: «میگه نه، اینورها نیستن.» و در را بست و رفت.
سهراب در کوچه تنها ماند. چند لحظهای ایستاد و به در چوبی آبی خیره شد که حالا بسته شده بود و مرغهای عشق که سالها بود همانطور منقارهایشان را به هم چسبانده بودند.
تازه وقتی به سمت دوچرخهاش راه افتاد، بچههایی را که دوروبر دوچرخه میپلکیدند، دید. بدون آنکه حرفی بزند، مثل یک روح سنگین که هزار کیلو وزن داشت، سوار دوچرخهاش شد و رکاب زد.
نمیخواست به مادرش بگوید. اگر هم میخواست بگوید، چطور باید میگفت؟ از چه باید میگفت. از خوابی که دیده بود، از ماکت دوتار کوچک دستساز پدر، از پیغام مسافر غریبه، از اینکه شاید پدرش زنده باشد، که کسی او را دیده، که همه گرهها به دست باغشی باز میشود، که از باغشی کسی خبر ندارد.
ناهار کوکوسبزی بود با ماست. سهراب چند قاشق ماست خورده نخورده از سر سفره بلند شد. مادرش پرسید: «کجا میری؟»
سهراب با بیحالی گفت: «هیچ جا.»
نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریدهای برای کتاب ثبت نشده است
حجم
۵۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۵۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
قیمت:
۴,۰۰۰
تومان