دانلود و خرید کتاب خانه هندو در پنج پرده حمیرا برزیده
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب خانه هندو در پنج پرده

کتاب خانه هندو در پنج پرده

انتشارات:انتشارات نظری
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب خانه هندو در پنج پرده

کتاب خانه هندو در پنج پرده نوشتهٔ حمیرا برزیده است. انتشارات نظری این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این نمایشنامه فضای ایران قدیم را نشان می‌دهد.

درباره کتاب خانه هندو در پنج پرده

نمایشنامهٔ خانه هندو در پنج پرده در ۵ پرده نوشته شده است. این نمایشنامه از جایی که در آن مردانی دایره‌وار بر روی زمین نشسته‌اند، آغاز می‌شود. لباس‌های فاخر این مردان نشان می‌دهد که از افراد عادی جامعه نیستند. هر یک از آنان شمشیر خود را بر زمین گذاشته؛ به‌گونه‌ای که شمشیرها شعاع‌های یک دایره را تشکیل داده‌اند و نوک شمشیرها رو به مرکز دایره قرار دارد.

نام برخی از شخصیت‌های این نمایشنامه عبارت است از: «خسرو»، «اسپاد»، «شیرویه»، «بهرام» و «مهرداد».

این نمایشنامه فضای ایران قدیم را نشان می‌دهد.

خواندن کتاب خانه هندو در پنج پرده را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی ایران پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب خانه هندو در پنج پرده

«(خسرو بر زیر اندازی ابریشمین نشسته و بر بالش های زربفت تکیه زده است. گالینوش وارد صحنه می شود).

گالینوش: یزدان، هستی سرورم را افزون کند. اسپاد جشنَس، دارای دیوان و مهتر دبیران بر در ایستاده و می گوید پادشاه شیرویه با او پیامی به سوی سرورم فرستاده و دستوری همی خواهد که پیام را بگزارد. فرمان از آن سرورم است.

خسرو: (خندهٔ عصبی) می دانستیم که چنین می شود. بگو اسپاد بیاید و پیامی که دارد بگزارد.

اسپاد: دادار یکتا، هستی سرورم را افزون کند. از سوی شاه شیرویه آمده‌ام. او گفت که خودای کیفر کارهای زشت تو را داده است نه کس دیگری. کارهای زشت تو بسیارند. تو بر پدرت شوریدی و چشمان او را میل کشیدی و او را کشتی. با فرزندان خود بد رفتاری کردی و شادمانی و آسودگی را بر ما روا ندانستی. زندانیان و در بندان را در رنج بسیار افکندی. چه بسیار زنان را نگاه داشتی و خوشبختی را از آنان دور داشتی.

خسرو: آن مرگ اَرجان (مرگ ارزانی) چه بسیار، سخنان بیهوده ای بر زبان رانده است. او نمی داند که نابکاران، هرمزد پدر ما را بر انگیختند تا کینهٔ ما را به دل سپارد. ما ناگزیر شدیم که به آذربایگان و سپس روم روانه شویم.

هنگامی که پدر جان سپرد و ما بر تخت نشستیم، مکافات خون او ستاندیم. ما بر پسران خود بد نکردیم. نگاهبانان بر شما گماردیم که دانش اندوزید و از فرودستان بر شما گزندی نرسد. بندیان بر ما گردن افراشتند و بر بنیان آیین کهن ما سزاوار مرگ شدند. ولی ما خون آنان را نریختیم. ما زنان را زر و سیم فراوان، داد و دهش کردیم. بسیاری از آنان ترک کاخ را نمی خواستند. برخی که دوری از کاخ را خواستند، آزادی را فرمان دادیم.

اسپاد: پیام شاه شیرویه پرسش از باژهای ستمگرانه بود که از فرودستان ستاندی. سپاهیان که در مرز روم بودند از خانه و کاشانهٔ خود دور کردی. تو دستور کشتار رومیان و مرزبانان را دادی که از جنگ به ستوه آمده بودند و گریخته بودند. تو با موریکیوس که تو را پناه داد و دختر خود را به تو داد بد کردی و آن چلیپای پاک را به او بازنگرداندی. اکنون اگر سخنی در دوری از این گناهان داری باز گوی و اگر نداری به سوی خودای بازگرد. باشد که ما فرمانی برانیم که سزاوار تو باشد.

خسرو: (خشمگین و غران) آن فرزند نادان را چه توانم گفت؟ آن بی خرد بداند که فرمانروایی پادشاه را پس از خودای، خواسته و سپاهیان بر پای همی دارد. در این سرزمین که دشمنان، ما را از هر سو در میان گرفته اند، تنها راه چاره دارایی هاست که سپاه را افزار نبرد فراهم کند. راه گرد آوری دارایی بسیار، باژ خواستن از مردمان است. پدران ما نیز چنین فرمان رانده اند. آن سپاهی که از نبرد می گریزد باید نابود گردد. ما سی و هشت سال بر تخت شاهی فرمان راندیم و هیچ دشمنی را زَهرهٔ آن نبود که بر مرزهای ما بتازد. چلیپا را باز نگرداندیم تا بر رومیان سرور و برتر باشیم. آن کوتاه زندگانی نادان بداند که پیشگویان هندی ما را از تهدید او آگاه کرده بودند. می دانستیم که این فرزند تباهکار، چه نابکاری ها بر پدر می‌کند. ولی او را نکشتیم.

به او بگو تو زشتی های خود، هیچ ندیدی. بر پدر شوریدی تا ُمرده ریگ (ارث) او به دست آوری. تو بازیچهٔ دست بد اندیشان و آشوب جویان گشتی. تو به سان نی هفت بند گشتی که بند به بند دشمنان را گرد آوردی و نوای آنان سر دادی. پس از این، آنان بر این سرزمین فرمان می رانند و تو را وادار به انجام خواسته‌های خود می کنند.

(خسرو با حرکت دست به اسپاد می فهماند که دیگر باید برود).

اسپاد: فرمان از آن سرورم است.

(اسپاذ برمی خیزد و بدون پشت کردن به خسرو، عقب می رود و از درگاه خارج می شود).»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

حجم

۲۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۸ صفحه

قیمت:
۶,۰۰۰
تومان