دانلود و خرید کتاب دومسکال، شاه وحشت (نبرد هیولاها شش گانه دهم، ارباب وحشی ها: جلد شصتم) آدام بلید ترجمه محمد قصاع
تصویر جلد کتاب دومسکال، شاه وحشت (نبرد هیولاها شش گانه دهم، ارباب وحشی ها: جلد شصتم)

کتاب دومسکال، شاه وحشت (نبرد هیولاها شش گانه دهم، ارباب وحشی ها: جلد شصتم)

معرفی کتاب دومسکال، شاه وحشت (نبرد هیولاها شش گانه دهم، ارباب وحشی ها: جلد شصتم)

کتاب دومسکال، شاه وحشت (نبرد هیولاها شش گانه دهم، ارباب وحشی ها: جلد شصتم) نوشتهٔ آدام بلید و ترجمهٔ محمد قصاع است و نشر قدیانی آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب لاستور، اسیدپاش دومسکال، شاه وحشت

تام گمان می‌کند که دشمنش، مالول، جادوگر شیطانی را شکست داده است. اما اشتباه می‌کند! مالول زنده است و قصد دارد با خلق شش هیولای مرگ‌آور آوانتیا را ویران کند. تام مجبور است ابتدا با نکتیلا، جغد مرگ، روبه‌رو شود و بجنگد!

آیا تام می‌تواند جان سالم به در ببرد؟ آیا شما جرئت دارید با تام همراه شوید؟

داستان‌های مجموعه‌ٔ نبرد هیولاها اثر آدام بلید که عنوان اصلی‌اش Beast Quest است، در سرزمینی به نام «آوانتیا» اتفاق می‌افتد. جادوگری خوش‌نیت به نام «آدورو» در این سرزمین زندگی می‌کند و ۶ هیولا یعنی ارباب دریا، پیکانی در هوا، کوه رونده، جنگجوی شمالی، ارباب خاک و ملکه‌ٔ حشره‌ها مأمور حفاظت از این سرزمین‌اند.

پس از مدتی بر اثر جادوی مالول (جادوگر تاریکی) این مأموران شروع به نابودی سرزمینشان می‌کنند. در این میان پسری ۱۲‌ساله به نام «تام» به همراهی «اِلنا»، با هیولاها می‌جنگند تا سرزمین را نجات دهند.

خواندن کتاب دومسکال، شاه وحشت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کودکان و نوجوانان علاقه‌مند به خواندن داستان‌های پرماجرا و فانتزی را به خواندن مجموعه نبرد هیولاها دعوت می‌کنیم.

بخشی از کتاب دومسکال، شاه وحشت

«زمین زیر پاهای تام لرزید. همه چیز دور او چرخید: برج‌های قصر، آسمان آبی و مرغ‌ها.

ـ مرغ‌ها؟

تام تلوتلو خورد و دوباره تعادلش را به دست آورد. به اطرافش نگاه کرد تا ببیند جادوی آدورو او را به کجا آورده است. بعد نفس راحتی کشید و گفت: «حیاط قصر شاه هوگو.»

جادوگر خوب آنها را با جادویش از دشت‌های یخی آوانتیا، جایی که با هیولایی به نام تکتون جنگیده بودند، به قصر آورده بود.

النا کنار تام ظاهر شد و گفت: «هیچ‌وقت از دیدن قصر این‌قدر خوشحال نشده بودم.»

سپس موهای سیاهش را از روی صورتش کنار زد و گفت: «نقره‌ای!»

درست در آن لحظه، گرگ ظاهر شد و مرغ‌ها دوباره پراکنده شدند. صدای نعل‌های طوفان، اسب تام، بر سنگ‌فرش حیاط، در هوا پیچید.

آدورو، جادوگر خوب، نیز در حیاط ظاهر شد و گفت: «پس همگی صحیح و سالم اینجا هستیم.»

تام به‌سوی درباریان و خدمهٔ قصر که با دادوفریاد فرار کرده بودند، گفت: «نترسید. نگران نشوید!»

مردم وقتی مطمئن شدند که خطری وجود ندارد، برای گرفتن خبر جلو آمدند.

مردی با صدای بلند پرسید: «شما از شمال یخی چه اخباری آورده‌اید؟»

مرد دیگری به تام زل زد و پرسید: «چرا تو آن را پوشیده‌ای...؟ مگر آن زره طلایی تالادون نیست؟»

تام با شنیدن آن حرف‌ها خشکش زد. از ناراحتی و اندوه گیج و بی‌حس شد.

مرد دیگری پرسید: «ارباب هیولاهای ما کجاست؟»

تام بازهم نتوانست حرف بزند.

النا گفت: «تالادون دیگر با ما نیست. او... او به دست شوالیهٔ سفید کشته شد.»

و اشک‌هایش جاری شدند.

درباریان و خدمهٔ قصر با ناراحتی ناله کردند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۰ صفحه

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۱۰ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان