دانلود و خرید کتاب اتفاقی خواهد افتاد ترجمه علی اسدیان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب اتفاقی خواهد افتاد اثر علی اسدیان

کتاب اتفاقی خواهد افتاد

ویراستار:یارتا یاران
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب اتفاقی خواهد افتاد

کتاب اتفاقی خواهد افتاد مجموع بیست‌وپنج داستان از نویسندگان آلمان به انتخاب و ترجمهٔ علی اسدیان و ویراستهٔ یارتا یاران است و انتشارات دیدار آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب اتفاقی خواهد افتاد

داستان کوتاه در اوایل قرن بیستم، در مقام رقابت با داستان بلند، در ادبیات آلمان ظهور کرد. این نوع ادبی در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم و بیشتر از طریق داستان‌های نویسندگان آمریکایی، مرسوم و مردم‌پسند شد. بسیاری از نویسندگان جوان آلمانی که بعدها گروه ۴۷ را تشکیل دادند در دوران جنگ به اسارت درآمده بودند و در قرارگاه اسیران جنگی آمریکا با ادبیات و شیوهٔ زندگی آمریکایی‌ها در ارتباط نزدیک قرار گرفتند. نویسندگان جوان آن دوره ــ هاینریش بل و آلفرد آندرش و ولفگانگ وایراخ و...، بیشتر تحت تأثیر داستان‌نویسانی مانند همینگوی و آلن پو بودند. هرچند نویسندگانی چون چخوف و گی دوموپاسان که از استادان داستان کوتاه هستند و آثارشان با شیفتگی خوانده می‌شد، بی‌شک تأثیر به‌سزایی بر این نویسندگان جوان داشتند، اما داستان‌نویسان آمریکایی نقش تعیین‌کننده‌ای در شکوفایی نویسندگان آلمانی‌زبان بعد از جنگ ایفا کردند.

سال‌های جنگ بحرانی‌ترین دوره برای نویسندگان جوانی بود که یا به اسارت درآمده بودند و یا به اجبار در کشورهای دیگر به سر می‌بردند. دوره‌ای بود که بیشتر به سکوت می‌گذشت؛ اگر چیزی نوشته می‌شد، امکان انتشار نداشت. بسیاری از دست‌نوشته‌های این دوران در زیرزمین خانه‌ها از بین رفت. فعالیت ادبی در این سال‌ها امکان‌ناپذیر بود.

فضای ترسناک و وحشت‌انگیزی که در دوران حکومت رایش سوم بر همه جا سایه افکنده بود و از هرگونه فعالیت ثمربخش ادبی جلوگیری می‌کرد باعث مهاجرت ادبیات زندهٔ آلمان شد. تأثیر ویرانگری که رژیم نازی بر ادبیات آن دوران گذاشت و خلأ ادبی‌ای که به وجود آورد موجب شد هرچه سریع‌تر، پس از پایان جنگ، دست به جبران و پُرکردن این خلأ زده شود.

سال‌های پس از جنگ و زمان بازگشت نویسندگان جوان دوره‌ای بود که دیگر سنت و عرفی باقی نمانده بود. نویسندگان با سرزمینی ویران و ازدست‌رفته روبه‌رو بودند. خفقان ادبی ناشی از تبلیغات و شست‌وشوی مغزی از سوی رژیم فاشیستی، نویسندگان را واداشت تا از طریق بیان و نوشتن تجربیات خود، سکوت این سال‌ها را درهم شکنند. با وجود سانسور کتاب‌های بسیاری منتشر می‌شد.

در چنین شرایطی، نوشتن داستان کوتاه فرصتی بود تا مگر شور و علاقهٔ نویسندگان از نو در رگ‌های آن‌ها جریان پیدا کند؛ قلم به دست گرفتند. الیزابت لانگْگِسِر ۱۸ داستان کوتاه نوشت که در تمام این داستان‌ها از ظلم و ستم رژیم نازی سخن می‌گفت. در همین دوره، هاینریش بل داستان‌های کوتاه بسیاری نوشت که در آن‌ها جنگ و عوارض ناشی از آن و شهرهای بمباران‌شده و بیمارستان‌ها و مناسبات انسان‌ها را توصیف می‌کرد. نویسندگان دیگری مانند گِنو هارتلاوب و ارنست شنابِل آغاز به نوشتن داستان‌های کوتاه کردند؛ نیز ولفگانگ بُرشرت با وجود دوران کوتاه زندگی‌اش، پس از جنگ شاهکارهایی در زمینهٔ داستان کوتاه آفرید. 

نویسندگان داستان‌های کوتاه دامنهٔ فعالیت‌های ادبی خود را در دههٔ پنجاه به‌سرعت گسترش دادند؛ از جملهٔ این افراد می‌توان ایلزه اَیشنیگر، ماری لوئیزه کاشنیتز، هانس بِندر، زیگفرید لنتس، آلفرد آندرِش و در سال‌های بعد گابریله وُمان، یورگ فِدراِشپیل، پِتر بیکسل، گونتر کونِرت و پِتر هانتکه و... را نام برد.

این مجموعه شامل ۲۵ داستان از ۱۹ نویسندهٔ آلمانی‌زبان است. 

خواندن کتاب اتفاقی خواهد افتاد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات آلمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب اتفاقی خواهد افتاد

«بانوان محترم و خواهران عزیز شهر یزو! به موجب تقاضای رسیده از طرف شما، در نامه‌های حاضر، مطالبی را که خواسته‌اید، بی‌آن که از زحمت بیان آن پشیمان باشم به عرض‌تان می‌رسانم. زیرا همان‌طور که واقف هستید، گرچه همهٔ شما مطلقاً برای شخص بنده ناشناس هستید، با این وجود باید باور کنم که سابق بر این آن مرحوم را به‌خوبی می‌شناخته‌اید، و انشاءاله این نوشته را با اغماض و گذشت از ناتوانی‌ام بخوانید و بیندیشید.

آن مرگی که برادر عزیز و روانشادمان پاورلو از آن اسم می‌بُرد، چون شکاری راحت و آماده به سراغ بسیاری از انسان‌ها می‌آید. افراد دیگری، از جمله آدم‌های مؤمن و شجاعی که در میان شما هم پیدا می‌شوند، برخلاف میل‌شان و آن هم پس از نبردی دشوار با دشمنی نه‌چندان منفور، خود را تسلیم مرگ می‌کنند. برادر گرامی، آنتونیو جزو این افراد به شمار می‌آید. مرگ او چنان موجب حیرت و دلهرهٔ عظیمی در من شد که هنوز هیچ کدام از واپسین کلماتش و چین‌وچروک صورتش و حتّا حرکت دستش را فراموش نکرده‌ام.

البتّه لحظهٔ درگذشتش را به چشم ندیدم، امّا درست تا زمان کوتاهی قبل از آن، کنار بسترش ماندم. دلم می‌خواهد هرآنچه از مرگ او می‌دانم یادداشت کرده و با جدّیت برای شما بازگو کنم؛ حتّا حرمت واقعی‌ام نسبت به آن مرحوم مانع از این امر نمی‌شود، چرا که پس از تأمّل بسیار به این باور محض رسیده‌ام که آنتونیو با مرگی سزاوار چشم از جهان فروبست و با عنایت از جانب پروردگار در مقام بنده‌ای وفادار پذیرفته شد.

ماجرا در صبحی خنک به وقوع پیوست و از آن زمان چهار ماه سپری شده است، از آن زمانی که فرستادهٔ برادرْ آنتونیو نزد من آمد و با صدای بلند گفت: «سریع از جای برخیز و شتاب کن، زیرا پدرمان آنتونیو در حال مرگ است و مدّت زیادی زنده نخواهد ماند» هراسی بر دلم افتاد؛ دست به عصای خود بردم و از راه کوه با شتاب بسیار در پی آن مرد به راه افتادم. راه طولانی بود و سرازیر و توان‌فرسا، و ما بار نخست، پیش از یک نوبت استراحت، شش ساعت راه پیمودیم و دیگرباره دو ساعت. در طول این مدّت، اندوه و بی‌قراری به‌گونه‌ای قلب‌مان را می‌آزُرد که هیچ‌یک از ما جز چند کلام ناچیز سخنی بر زبان نیاورد و مرد قاصد که پیش از این برای آمدن و بردن من، نیمی از شب را یکسره دویده بود، چنان خسته و کوفته شد که او را بین راه گذاشتم و خودم را تنها به مقصد رساندم. از تپّه آن‌قدر سریع بالا رفتم که گویی چندین سال جوان‌تر شده بودم و او را در کلبه‌اش یافتم خوابیده در بستر. آرام دراز کشیده بود، بی‌بُنیه نفس می‌کشید و نشان مرگ بر رخسارش پیدا بود. کنار بستر نشستم، با احتیاط دست راستش را در دست گرفتم و مراقب ماندم. امّا منِ سالخورده که جسمم از سفری طولانی و پیاده خسته بود، به خواب رفتم و تقریباً ساعتی به سر آمد تا دوباره بیدار شدم. دیدم که بیمار دست مرا در دست گرفته و چشم به من دوخته، امّا کلامی به زبان نمی‌آورد. از این‌که خواب مرا بُرده بود، به‌شدّت مشوّش بودم و شرمسار.

گفتم: «ببین برادر آنتونیو، من برای وداع با تو به این‌جا آمده‌ام. خوشا به سعادتت که این‌چنین نزدیک به تخت پروردگار ایستاده‌ای».

آنتونیو انگار که به سخنانم باور نداشته باشد، دَم فروبست و لبخندی غریب بر لبانش نشست. خیال می‌کردم به خوابیدنم می‌خندد؛ گردن کج کردم و پوزش خواستم و پرسیدم که چه خدمتی از من برمی‌آید.»



نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۵۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۳۵۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان