کتاب در جستجوی کودکی
معرفی کتاب در جستجوی کودکی
کتاب در جستجوی کودکی نوشته سحر کیانی است. این کتاب را انتشارات خادمالرضا (ع) منتشر کرده است.
درباره کتاب در جستجوی کودکی
کتاب در جستجوی کودکی روایت یک داستان بلند از یک نویسنده ایرانی است. این کتاب به زبانی ساده و صمیمانه نوشته شده است.
خواندن کتاب در جستجوی کودکی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای ایرانی میتوانند از خواندن کتاب در جستجوی کودکی لذت ببرند.
بخشی از کتاب در جستجوی کودکی
اما شیطونی بعضی از رفقا من را به سمت آنان میکشاند. سوگل و مهنوش از صمیمیترین دوستانم همیشه و همهجا همراهم بودند و کلاس را آشوب میکردیم، مدیر مدرسه در سال آخر دبیرستان به من گفته بود اوایل اینطور نبودی و در این مدتی که من میشناختمت هیچوقت از این اخلاق نداشتی و اینقدر شلوغ نمیکردی، چه شده که امسال اینطور شدی؟ و منم سرم را پایین میانداختم و لبخند خودم را از مدیر مدرسه میدزدیدم. او نمیدانست که تمام این شلوغبازی مقصر اصلی آنان مهنوش و سوگل بودند و منو هم همراه خودشان به اینطرف و آن طرف میکشاندند. البته خودم هم احساس میکردم با این کارها و شلوغبازی و به قولی فضولی کردن انتقام دوران کودکی را میگیرم، اما باز هم قانع نمیشدم. یک روز مدیر مدرسه صدایم کرد و دلیل این کارم که امسال نسبت به سالهای دیگر آنقدر کلاس را به هم میریزم را خواست که تا آمدم حرف بزنم خودش گفت رفیق ناباب دیگه؟
اما خدایی دوستان نابابی نبودند. آنها فقط کودک درونشان زنده بود. کارهای سوگل و مهنوش همیشه خنده را روی لبهای بچهها زنده میکرد. حتی بعضی از کارهایشان معلم را به خنده وامیداشت. به مدیر مدرسه گفتم: اگر واقعاً مشکل دبیرستان با سکوت حل میشه باشه من دیگر حرفی نمیزنم. از آن روز به بعد سعی میکردم کارهایی که با مهنوش و بقیه بچهها انجام میدادیم دور از چشم معلمها باشد اما مهنوش و سوگل بیتوجه به تذکرات مدیر و معلم به کارها و به قولی به شیطنتهای خود ادامه میدادند؛ و میگفتند: این سال آخر را باید خوش باشیم.
سال چهارم دبیرستان هم بهسرعت برق و باد همانند کودکی گذشت. حالا کمکم آماده میشدیم برای امتحانات پایان ترم و آمادهشدن برای کنکور و ورود به مرحله جدید زندگیمان. من که همیشه آمادگی کامل برای امتحانات را داشتم. روزهایی که امتحان داشتیم همیشه سوگل کنارم مینشست که به او تقلب برسانم. اما از شانس بدش همیشه معلم جابهجایش میکرد کلی میخندیدم و حرصش را درمیآوردم. اما چارهای نداشت همیشه میگفت: باید از دور هم شده تقلب به من برسانی، اصلاً دیوانه بود این دختره.
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۶ صفحه