کتاب برای هیچ
معرفی کتاب برای هیچ
کتاب برای هیچ نوشتهٔ کیهان امامیدوست است و زهرا ابراهیمی ویراستاری فنی آن را بر عهده داشته است. این کتاب یک اثر داستانی است که انتشارات متخصصان آن را منتشر کرده است.
دربارهٔ کتاب برای هیچ
این اثر داستانی دارای چهار بخش است که عبارتاند از:
۱. برای آنکه عمیقاً نبود
۲. برای آنکه هیچ به خیالش نیامد
۳. برای آن که میخواند
۴. برای من، برای هیچ
کیهان امامیدوست در این کتاب داستانی را بیان میکند که متکی بر احساسات درونی است؛ داستانی شبیه به دلنوشته. در این اثر که به صورت اول شخص بیان شده است قهرمان داستان از مصائب و رنجهای درونیاش صحبت میکند و احساس همدلی و همدردی خواننده را برمیانگیزد.
گاهی اوقات این درد همزمان به جسم و به جان آدمی میزند و نیاز به تخلیهٔ بخشی از این رنج است. این اثر گونهای از این تخلیهٔ رنج است.
خواندن کتاب برای هیچ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ علاقهمندان به دلنوشتههای ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب برای هیچ
«واقعا نمیدونم از چی انقدر خستم
چشمام همیشه پف داره
جوری با دست چشمامو میکشم که انگار میخوام کرختی کل چشمام بزنه بیرون
انگشتای پامو تکون میدم
خدا رو شکر هنوز فلج نشدم
تویه لحظه تصمیم میگیرم واز جام پا میشم
تویه چشم به هم زدن بعد از سیزده ساعت از تخت دل میکنم
ملافه ها و پتوی درهم مثل کسی که بهشون خیانت شده بهم نگاه میکنن
ولی نمیدونن که گاهی وقتا جدایی لازمه تا قدرهمو بدونیم
حتی قدر منوکه انگل وار تمام روزمو روشون سپری میکنم
بدنم ترق ترق صدا میده
یعنی هنوز میتونم حرکت کنم
حوصله ندارم بدونم کی هست کی نیست
دلم آب میخواد
آب خنک
با انگشتام بطری پلاستیکی رو فشار میدم
انگار می خوام جاموبا بطری عوض کنم
تو دلم به بطری آب میگم
بعد تختم تو رو دوست دارم و نیمه خالی میذارمش تویخچال.
از دست بردن توموهام هیچوقت سیر نمیشم
خودم بهمشون میریزم
به حسی بهم میگه وقتی موهام به هم ریختس شبیه توله شیری میشم که طاق باز خوابیده و باد رفته لای تک تک موهای سر و بدنش
مثل توله شیری که طاق باز خوابیده زیر نور خورشید جلوی پنجره دراز میکشم
نه آفتابه نه ابر نه بارونه
نه باد هوا راکده مثل توله شیری که نمیخواد از جاش جم بخوره الآن که فکر میکنم هیچ نیازی ندارم
ولی درد دارم انگار که به به نقطه وصل باشی و حس کنی باید کنده شی
دردی که دارم مثل درد کنده شدن میمونه مثل دندونی که بدون بیحسی از جا دربیارنش من هم دندونم هم جای دندون توی لثه انگار که باید از خودم بکنم اما ریشه ی زیادی دووندم باید خیلی تلاش کنم
به هیچی جز جدا شدن نمیتونم فکرکنم فقط گاهی وقتا دلم میخواد تو خونه ی شیشهایم روی مبل لم بدم چشمامو ببندم و به این فکر کنم که چرا از خوشبخت بودن سیر نمیشم در حالی که پشت شیشه از بدبختی اشباع شدم درد من از این دردا نیست که بشینم وسط خونه قطره قطره اشک بریزم به خودم بپیچم به هرچی جلومه چنگ بندازم و بلندبلند بگم درد دارم کمکم کنید از این دردا نیست که کنارم بشینن برام قرص و دارو بیارن هرچی دوست دارم جلوم بذارن گاهی لوسم کنن و گاهی تو خلوت از درد کشیدنم فصه بخورند.»
حجم
۱۴۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۴۲ صفحه
حجم
۱۴۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۴۲ صفحه