کتاب ساحل بی قرار
معرفی کتاب ساحل بی قرار
کتاب ساحل بی قرار مجموعهشعر مشترک از شاعران معاصر است که به سرپرستی مرضیه نیکویی گردآوری شده و نشر بید آن را به چاپ رسانده است.
درباره کتاب ساحل بی قرار
در کتاب ساحل بی قرار اشعار این شارعان را میخوانیم:
جواد امیرحسینی (مهراد)، مرتضی رحمانی صدیق (آریا خراسانی)، فرهاد رحمان (ژاکاو)، سید فضلاله موسوینسب.
شعر یکی از راههای انتقال احساسات است. شاعر برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و شعر همین زبان است. با شعر از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میگیرید و گمشده وجودتان را پیدا میکنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که قرنها شاعران در شعرشان بازگو کردهاند.
شعر معاصر در بند وزن و قافیه نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. شاعر در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.
خواندن کتاب ساحل بی قرار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ساحل بی قرار
«تردید
مانده ام در کارِ عشقت، چارهیِ تردید چیست؟
دست مزدِ آنکه قلبی را ز من دزدید چیست؟
دل بریدن گرچه دشوار است، اما خود بگو
معنیِ ماندن بدونِ عشق و بی امّید چیست؟
بارِ دیگر گفتی امشب عاشقِ تو نیستم
گفته بودی بارها، پس اینهمه تاکید چیست؟
می روم امّا یقین دارم پشیمان می شوی
قیمتِ اشکی که رویِ گونه ام لغزید چیست؟
یا بکش، یا شکِّ من را بر یقین تبدیل کن
آن گلِ یاسی که در چشمانِ تو رویید چیست؟
می روم از پیش تو، آیینه را هم می برم
این تَرَک هایی که بر احساس من خندید چیست؟
جواد امیر حسینی
***
دعوتت کردم
دوباره دعوتت کردم به مهمانی
به جشن شب نشینی های بارانی
دوباره دعوتت کردم بیایی تا
شوی آرامش شبهای طوفانی
دوباره دعوتت کردم بیا جانم
بگیر از جان اشعارم پریشانی
دوباره دعوتت کردم به یک جرعه
غزل با طعم گلهای بهارانی
به شوق دیدنت کردم اتاقم را
برایت با غزلهایم چراغانی
خودت غایب خیالت دائما حاضر
حضور غایبت مهمان پنهانی
حکومت می کنی بر قلب و بر ذهنم
شبیه امپراتوران عثمانی
دوباره من تو راخواندم دلم لرزید
به بار آورده ایی در سینه ویرانی
مرتضی رحمانی صدیق
***
قاب عشق
عشوه هایت عشق را در سینه من قاب کرد
خنده ی شکر لبت، قند دلم را آب کرد
مهر را قلب من عاشق چو تقدیمت نمود
بی وفا یی را نگاه بی وفایت باب کرد
رعیتم من زاده ی یک روستای پر ز مهر
هر چه بی مهری نموده دختر ارباب کرد
آمدی در کوی من اما کمی دیر آمدی
رفته بودم من ازین خانه که دق الباب کرد
یک گل مریم به باغی پرچمی از عشق بود
چون سفید و زرد و سرخش صورتم سرخاب کرد
تاب چون دادی به زلف ریسه ی خرمایی ات
اعترافی می کنم جان مرا بی تاب کرد
چشمهایت نور خورشیدیست عالم گستره
گر چه تقلیدش به زیبایی شب مهتاب کرد
فرهاد رحمان»
حجم
۹۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۹۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه