کتاب کتاب کوچک کلیشه های هالیوود
معرفی کتاب کتاب کوچک کلیشه های هالیوود
کتاب کتاب کوچک کلیشه های هالیوود نوشتهٔ راجر ایبرت (منتقد فیلم) و ترجمهٔ اردوان وزیری است. نشر چتر فیروزه این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر، خلاصهای از قراردادهای کهنه و کهنالگوهای منسوخشده در فیلمها است.
درباره کتاب کتاب کوچک کلیشه های هالیوود
کتاب مصورِ کتاب کوچک کلیشه های هالیوود، از جملات و گفتارهای شماری از متخصصان و کارشناسان سینما و نیز افرادی که به سینما علاقه دارند و به تماشای فیلمها مینشینند، تشکیل شده است. هر یک از این گفتهها که جداگانه و با نام نویسنده و یا گویندهشان آورده شدهاند، به یکی از قراردادهای کهنه و کهنالگوهای منسوخشده در فیلمها اشاره کردهاند. هر یک از این گفتارها نیز با عنوان کوتاهی، موضوع و محتوای نقد خود را مشخص کردهاند.
راجر ایبرت که منتقد مشهور فیلم بود در ابتدای کتابش توضیح میدهد که خواندن اثری از یک نویسندهٔ داستانهای علمی - تخیلی به نام «جیمز بلیش» بود که ذهن او را نسبت به موضوع کتاب کوچک کلیشه های هالیوود آگاه کرد.
ایبرت توضیح میدهد که نخستین فهرست کلیشههای هالیوود، در اوایل دههٔ ۱۹۸۰ میلادی، در شیکاگو سانتایمز پدیدار شد. پس از گذر زمان و تکرار این اتفاق و همچنین ارسال نظراتی از سینماروها و تماشاگران فیلمها، ایدهٔ تدوین این کتاب به ذهن نویسنده رسید.
۴۰۰ گفته دررابطهبا موضوع کتاب حاضر، در این اثر، گردآوری شده است.
راجر ایبرت در مقدمهٔ کتاب حاضر میگوید: « گاهی اوقات فکر میکنم سیستم هالیوود فیلمسازها را ترغیب میکند تا مصالحی را که در اختیار دارند بیش از حد ساده و قابلفهم کنند. شاید این کتاب بتواند اندک افراد شجاعی را که تلاش میکنند فیلم بسازند ترغیب کند تا آثاری خلق کنند که دستکم به اندازهٔ خودشان زیرک و باهوش باشند. درعینحال شاید بتواند سرنخی به دست مخاطبان سینما بدهد و اطلاعاتی در اختیار آنها بگذارد تا فیلمها را با هوشیاری و دقت بیشتری به تماشا بنشینند. یکی از غرورآمیزترین لحظات فعالیت حرفهایام بهعنوان منتقد فیلم زمانی بود که در سالن تاریک سینما در کنار یکی از مخاطبان (که او را نمیشناختم) نشسته بودم و او فریاد زد: «سبد میوه!»»
خواندن کتاب کتاب کوچک کلیشه های هالیوود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران هنر سینما و حرفهٔ فیلمنامهنویسی پیشنهاد میکنیم.
درباره راجر ایبرت
راجر جوزف ایبرت (Roger Joseph Ebert) در ۱۸ ژوئن ۱۹۴۲ میلادی و در ایالت ایلینوی به دنیا آمد. وی خبرنگار، منتقد فیلم و فیلمنامهنویس مشهور آمریکایی و برندهٔ جایزهٔ پولیتزر بود.
راجر ایبرت در ۱۵سالگی، گزارش مسابقات ورزشی دبیرستانش را برای یک روزنامهٔ محلی پوشش میداد و سپس سردبیر روزنامهٔ دانشجویی دانشگاه شد. او از سوی دانشگاه کیپ تاون در آفریقای جنوبی ۱ سال بورسیه شد و سپس در دانشگاه شیکاگو روی مدرک دکترا در زمینهٔ زبان انگلیسی کار کرد.
ایبرت در سال ۱۹۷۵، بهعنوان اولین منتقد فیلم، جایزهٔ پولیتزر را از آن خود کرد. او بیش از ۱۵ کتاب دربارهٔ فیلمهای سینمایی نوشت و از سرمایهگذاران اولیهٔ گوگل هم بود که سبب شد میلیونها دلار سود کند. از نوشتههای این منتقد مشهور فیلم، تا سال ۲۰۱۰، در بیش از ۲۰۰ روزنامه در داخل و خارج از ایالاتمتحده نقلقول میشد.
ایبرت فهرستی با عنوان «بهترینهای سال» را از سال ۱۹۶۷ تا ۲۰۱۲ گردآوری کرد و بدینترتیب توانست یک نمای کلی از ترجیحات انتقادی خویش ارائه کند. فیلمهای زیر، بخشی از فیلمهای منتخب راجر ایبرت بودهاند:
شهر تاریک، جان مالکوویچ بودن، مهمانی هیولا، گزارش اقلیت، دختر میلیوندلاری، تصادف، هزارتوی پن، مهلکه، شبکه اجتماعی، جدایی نادر از سیمین، آرگو.
فیلمی در ژانر بیوگرافی - مستند به نام «خود زندگی» (Life Itself) در سال ۲۰۱۴ میلادی منتشر شد که به زندگی راجر ایبرت میپردازد.
راجر ایبرت در تاریخ ۴ آوریل ۲۰۱۳ درگذشت. نشریهٔ فوربز از او بهعنوان یکی از متفکران برتر آمریکا نام برده است.
بخشهایی از کتاب کتاب کوچک کلیشه های هالیوود
«قانون بهترین بازی. همهٔ فیلمهای ورزشی بد در حالی تمام میشوند که قهرمان یک ضربه/ بازی/ گرفتن استثنایی را در حرکت آهسته انجام میدهد تا مسابقه را در آخرین لحظهٔ ممکن و همزمان با به صدا درآمدن زنگ پایان برنده شود.
(وبستر واتنیک)
ترفند «نمیتونم اسم این آهنگ رو بگم». تمام پیانیستهای فیلمها، مثل کلینت ایستوود در در خط آتش، کم و بیش از نواختن چیزی که تنها آکورد است به طور کامل خوشحال و راضی هستند. آنها با پرهیز از نواختن یک ملودی معروف و قابل تشخیص، از الزام پرداخت حق مؤلف جلوگیری میکنند.
(امو فیلیپس، شیکاگو)
سندرم بتسی. معرفی یک هنرپیشه در مطبوعات چاپی بر اساس آخرین فیلم او، صرفنظر از اینکه آن فیلم تا چه اندازه ضعیف بوده است. الهامگرفته از مطلبی در یک روزنامه در اواخر دوران حرفهای سر لارنس الیویه که از او با عنوان «لارنس (بتسی) الیویه» یاد کرده بود.
(برایان جونز)
دروغ بزرگ. اشاره به تمام صحنههایی که آدم بد داستان یک تصویر زیبا نقاشی میکند و سپس نسخهای از «یه چیز دیگه بنی. دروغ گفتم» را اضافه میکند.
(مایک شیهان)
سر تکان دادن با عظمت. بعد از آخرین کلمات میآید. پس از اینکه یک کاراکتر تا سر حد مرگ زخمی میشود، ابتدا بدون اینکه حرکت کند دروغ میگوید و عبارتی را که بهشکل شگفتآوری نغز و پرمعناست به زبان میآورد. سپس سرش به یک طرف خم میشود.
(رکس ای. روسو)
نمای لولوخورخوره. قربانی از همهجا بیخبر در یک نمای نزدیک به طور مستقیم به دوربین نگاه میکند، در حالی که یک فضای نامتعادل و نابرابر عظیم خالی میماند تا هیولا/ قاتل در آن ظاهر شود.
(پل اس. وولی، پورتلند، اورگان)
تلویزیون. در فیلمها دیدن هیچچیزی در تلویزیون هرگز ارزش ندارد.
(جری ریچی)»
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه