کتاب نگویید ما چیزی نداریم
معرفی کتاب نگویید ما چیزی نداریم
کتاب نگویید ما چیزی نداریم شاخصترین اثر مادلین تین است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شده است و موفق به کسب جایزه «گاورنر جنرال» شد و به مرحله نهایی نامزدی «من بوکر» ۲۰۱۶ راه پیدا کرد و بهعنوان برنده جایزه ۱۰۰ هزاردلاری «گیلر» کانادا معرفی شد. به گزارش ایسنا، جایزه «گیلر» اسکاتیا بانک که گرانترین جایزه ادبی کشور کانادا محسوب میشود، در آن دوره به «مادلین تین» نویسنده کتاب «نگویید ما چیزی نداریم» تعلق گرفت.
درباره کتاب نگویید ما چیزی نداریم
این کتاب داستان ازهمپاشیدن زندگی مردم چین بعد از انقلاب فرهنگی مائو تا شروع حادثه کشتار میدان تیانآنمِن است. میلیونها چینی در این دوره زمانی با سرنوشتهایی مانند دل کندن از عزیزان، جداافتادن در روستاهای دوردست، نامرئی شدن پشت شغلهای یکنواخت و همگانی در کارخانهها روبهرو شدند. شخصیتهای اصلی این رمان زمانی از آهنگسازان و نوازندگان کنسرواتور شانگهای بودهاند و در همان مقطع زمانی زندگی میکنند؛ در ذهنشان هنوز موسیقی باخ، شوستاکوویچ و راول شنیده میشود اما بخشی که زندگی را روشن میکرده در وجودشان خاموش شده است.
ماجرای نگویید ما چیزی نداریم با مادر و دختری در ونکوور آغاز میشود، همان جایی که نویسنده بزرگ شده است.
در فضایی که رمان به تصویر میکشد، در جهانِ بیرون تنها سکوت، مرگ و پوستهای خالی از زندگی باقیمانده است. داستان در زمان سیال است. در این پسوپیش رفتنها هم تصاویر تکاندهندهای از حوادث رخداده از چینِ زمانِ مائو و زندگی پنهانی مردم بازگو میکند.
کتاب نگویید ما چیزی نداریم شرح داستان «آی - مینگ»، دخترِ یک پناهندهٔ چینی است که بعد از خودکشی پدرش کتابی پیدا میکند که سرشار از رمز و راز است و از آنجا به دنیایی از خیالات درهمآمیخته با تاریخ میرود. این داستان، روایتگر شرح اتفاقات، زندگی سیاه و خفقانآور مردم چین و وقایع تاریخ مدرن چین از زمان انقلاب کمونیستی مائو در سال ۱۹۴۹ تا انقلاب فرهنگی در اواخر دههٔ ۱۹۸۰ است که افراد زیادی را بهتنهایی، جدایی از خانواده و سکوت اجباری کشاند. شخصیتهای اصلی رمان، نوازندگان و آهنگسازانی هستند که اگرچه اسیر سکوت و بیروحی دنیای اطرافشان شدهاند، اما ذهنشان همچنان پذیرای قطعاتی باشکوه از موسیقی است.
نگویید ما چیزی نداریم، با پرشهای زمانی، ماجرای خود را به تصویر میکشد و حقایقی ناخوشایند را فاش میکند.
تغییر و تحولات اجباری سرنوشت و شخصیتهای داستان و تمرکز بر زمان و احساسات انسانی، آنچنان رمان را جذاب کرده است که انگار میتوان ویژگیهای شخصیتی هر یک از نقشهای داستان را با تمام وجود حس کرد. نگویید ما چیزی نداریم تاکنون به ۲۵ زبان ترجمه شده است.
خواندن کتاب نگویید ما چیزی نداریم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد میکنیم.
درباره مادلین تین
مادلین تین در سال ۱۹۷۴ از پدری چینی مالزیایی و مادری چینی هنگکنگی متولد شد. او در رشته رقص معاصر در دانشگاه سیمون فریزر تحصیل کرد و مدرک کارشناسی ارشد خود را در هنرهای زیبا با تخصص نویسندگی خلاق از دانشگاه بریتیش کلمبیا گرفت. در سال ۲۰۰۱ جایزه نویسندگان نوظهور را از کارگاه نویسندگان آسیایی کانادایی برای مجموعه داستان کوتاهش دستورالعملهای ساده دریافت کرد. بسیاری از آثار تین بر موضوع زمان در مکانهای متفاوت و احساسات انسانی تمرکز دارند. در مصاحبهای با گرانتا از سال ۲۰۱۶، او میگوید که به "شیوهای که زندگی زنان در این لحظه در ادبیات بیان میشود" فکر میکند و علاقهمند است در مورد زنان رنگینپوست و جنسیتی آنها بنویسد.
کتاب راهنمای ادبیات کانادایی آکسفورد کار او را بازتابدهنده ماهیت فزاینده فرا فرهنگی ادبیات کانادا، کاوش در هنر، بیان و سیاست در داخل کامبوج و چین، و همچنین در جوامع آسیایی در نظر گرفته است. رمان تحسین شده تین، نگویید ما چیزی نداریم، برنده جایزه فرماندار ژنرال ۲۰۱۶ برای داستانهای انگلیسیزبان، جایزه اسکاتیابانک گیلر، و جایزه ادوارد استنفورد نویسندگی سفر برای ادبیات داستانی شد. این فیلم در فهرست نهایی جایزه من بوکر ۲۰۱۶، جایزه زنان بیلیس برای ادبیات داستانی ۲۰۱۷ و جایزه رثبونز فولیو در سال ۲۰۱۷ قرار گرفت. کتابهای او به بیش از ۲۵ زبان ترجمه شده است.
بخشی از کتاب نگویید ما چیزی نداریم
«وقتی به خواب میرفتم مطمئن بودم که پدرم مثل همیشه با نجوای صدایش مرا از خواب بیدار میکند، تا اینکه تصور دوباره نبودنش، غم از دست دادنش را برایم دوچندان میکرد. هفتهها به آرامی سپری میشدند و سال ۱۹۸۹ به فراموشی سپرده شد. هر شب غذا را روی مبل میخوردیم چرا که فضایی روی میز غذاخوری باقی نمانده بود. اسناد و مدارک پدرم مثل اظهار نامههای مالیاتی از قبل جمع و مرتب شده بودند اما یک سری خرده ریز همچنان روی میز قرار داشت. هرچه مادر خانه را با دقت میگشت، کاغذهای دیگری مثل دست نوشتههای موسیقی، چندین نامه که پدرم هرگز ارسال نکرده بود (اسپارو نمیدانم آیا این نامه به دستت میرسد، اما...) و یادداشتهای همیشگی پدرم در خانه پیدا میشد. هرچه از این سری کاغذها پیدا میشدند تصور میکردم که مادرم، پدر را در غالب شکل تجسد یافته یک تکه کاغذ باور خواهد کرد و یا شاید مانند پیشینیان باور میکند که این کاغذها طلسم شده هستند و ما را از خطر حفظ خواهند کرد. بیشتر شبها مادرم در محاصره این کاغذها با همان لباس اداریاش مینشست. سعی میکردم که مزاحمش نشوم. من در اتاق مجاور میماندم و گاهی صدای آرام ورق خوردن کاغذها و نفسهای آرامش را میشنیدم. باران به شدت میبارید. من و مادر در گذر زمان معلق مانده بودیم. اتوبوس برقی شماره نه بارها و بارها با سر و صدا از جلوی خانه عبور میکرد. سعی میکردم گفتگو و صحبتهایی را با پدرم در ذهنم مجسم کنم. تلاش میکردم که پدرم را تصور کنم که در دنیایی دیگر دوباره متولد شده، یک دفتر خاطرات جدید با پول جدید خریده و باقیمانده پولش را داخل جیب سبکش میاندازد که از پر و یا بالاپوش پشمی شتر دوخته شده و برای بهشت و یا دنیای مردگان به اندازه کافی مقاوم است. در طی این مدت مادرم خودش را تمام و کمال وقف پیدا کردن خانواده پدرم کرد تا آنها را هر جا که هستند پیدا کند و بگوید که پسر، برادر، عمو و یا دایی مدتها مفقود شدهشان دیگر در این دنیا زنده نیست.»
حجم
۵۱۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۶۴ صفحه
حجم
۵۱۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۶۴ صفحه
نظرات کاربران
بلکه بگویید ما ببختیم
خیلی کتاب جالبیه. حس و حالی که توش هست رو با تمام وجود حسش کردم. انگار تو اون زمان بودم. توصیه میکنم بخونیدش دوستان
خیلی با احساس بود یه جاهایی حتی گریه کردم