کتاب وایو در سرزمین ارفلون (جلد سوم)
معرفی کتاب وایو در سرزمین ارفلون (جلد سوم)
کتاب الکترونیکی «وایو در سرزمین ارفلون (جلد سوم)» نوشتهٔ سمانه پناهی در انتشارات نگار تابان چاپ شده است. این رمان بخش سوم یک مجموعه رمان مرتبط به هم است که در نهایت طی ۴ کتاب منتشر خواهد شد و داستان هر کتاب، ادامه کتابهای قبل خواهد بود.
درباره کتاب وایو در سرزمین ارفلون (جلد سوم)
این رمان با بهرهگیری از اساطیر کهن منطقه خاورمیانه و در ژانر حادثهای - فانتزی نوشته شده است و نگاه تازهای به این ژانر در ادبیات فارسی زبان و برای نوجوانان داشته است.
کتاب وایو در سرزمین ارفلون (جلد سوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب مناسب گروه سنی نوجوان و علاقهمندان به ژانر فانتزی است.
بخشی از کتاب وایو در سرزمین ارفلون (جلد سوم)
روی زمینهای خشک و سیاه اطراف گردباد ابدی هیچ موجودی زندگی نمیکرد. چیزی شبیه به رعدوبرق در گردباد نفوذ کرد و چند لحظه بعد ماناتا با تعدادی از چشمجلبکیها که در قفسی از جنس رعدوبرق زندانی شده بودند، جلو قصر ظاهر شدند. آنها در انتظار باز شدن دروازه بودند.
قلعهٔ سفید با سنگهایی که در هر لایهاش طلسم محافظی جریان داشت، ساخته شده بود. درِ سنگی با صدای گوشخراشی باز شد و ماناتا سریع داخل رفت. حیاط قلعه پر بود از یاتوها و کوتولهها و تکسوارهایی که سخت مشغول کار بودند. ماناتا بیتوجه به آنها به سمت راهروی مرداب رفت و قفس را به یکی از نگهبانهای تکسوار داد و آرام گفت:
- آمادهشون کن که بیام.
بعد وارد راهرو مرداب شد. کف راهرو، مرداب عمیق و خطرناکی بود و تنها راه عبور از آن پریدن روی گلهای نیلوفر شناور بود. دیوارهای کنار راهرو پوشیده از پیچکهای تودرتو و برگهای قرمز تیره بود. همهٔ گلهای پیچک خانهٔ موجودات کوچک و زهرآگینی بود به نام «پرینها». پرینها هنگامی که احساس کنند خطر یا جادو یا طلسمی در کار است، با نیشهای مرگبارشان به شخص عبور کننده حمله میکنند.
ماناتا راه را بلد بود. به راحتی از روی نیلوفرهای اصلی پرید و به سمت اتاق فاون بزرگ رفت. وقتی نزدیک در رسید، در آرامآرام باز شد. طبق معمول مه غلیظ دودی رنگی ابتدای اتاق بزرگ را فرا گرفته بود. ماناتا با یک چرخش، طوفان کوچکی ایجاد کرد و از مه رد شد. اتاق فاون زیبا بود. تمام وسایلش از چوب خالصترین و قویترین درختها ساخته شده بود. صندلی چوبی تراشخوردهٔ قدیمی روی بالاترین سکوی اتاق خودنمایی میکرد. میز مستطیلی شکلی روبهروی آن قرار داشت.
تیوان پشت پنجره ایستاده و پشتش به ماناتا بود. شنل بلند سفید و درخشانش چشم را خیره میکرد. موهای بور زیبا و بلندش را با پارچهٔ کوچک پشت سرش جمع کرده بود و دنبالهٔ آن تا کمرش میرسید.
حجم
۱۵۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه
حجم
۱۵۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۰ صفحه