کتاب داستان های کودکانه
معرفی کتاب داستان های کودکانه
کتاب داستان های کودکانه نوشتۀ محمدرضا عباسی است. انتشارات کنکاش این کتاب را روانۀ بازار کرده است. این کتاب، حاوی چند داستان کوتاه است که برای کودکان گروه سنی ب مناسب است.
درباره کتاب داستان های کودکانه
کتاب داستان های کودکانه حاوی چند داستان کوتاه است. اولین داستان از این مجموعه به کودکی به نام لیلا میپردازد. لیلا، پدر و مادر خود را بر اثر ویروس کرونا از دست داده است. این قصه، تنهایی لیلا نام دارد.
از دیگر داستانهای این مجموعه میتوان به «داستان جوجه بدبخت»، «بچه شیر»، «یک روز بد»، «کوزه طلا»، «دختری به نام فردوس» و... اشاره کرد.
خواندن کتاب داستان های کودکانه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان گروه سنی ب پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب داستان های کودکانه
«دختری به اسم لیلا با پدر و مادرش زندگی خوب و زیبایی داشت تا زمانی که مادرش بیمار شد. او کرونا گرفته بود و بعد از چند روز درگذشت.
لیلا و پدرش خیلی تنها شدند.
چند ماهی گذشت ، یک روز لیلا با خوشرویی و شادابی به فروشگاه رفت و وسایلهایی را که نیاز داشت خرید و به طرف خانه راه افتاد. به خانه که رسید، خون ریخته شده بر روی پلهها توجهش را بالا برد ناگهان پدرش را دید که بر روی پلهها افتاده است.
او که شماره اورژانس را بلد بود زود به ۱۱۵ زنگ زد .
وقتی آمبولانس رسید دیگر دیر شد. پدرش فوت کرده بود.
لیلا دیگر هیچ کسی را نداشت با ناراحتی زیاد در کوچه و خیابانها قدم میزد و گریه می کرد.
وقتی به خود آمد که دیگر مسیر خانه را گم کرده بود او خسته و گرسنه چند ساعتی را در خیابان گذراند، از خستگی زیاد بر روی نیمکتی نشست و چشمش به نانوایی افتاد از شدت ناراحتی و گرسنگی گریه اش گرفت دلش میخواست بر سر همه چیز و همه کس داد بزند.
مردم با بی توجهی از جلوی او رد می شدند کم کم هوا تاریک شد.
لیلا خیلی از تاریکی می ترسید و پاهایش درد گرفته بود.
او نمی دانست کجا برود و چکار کند.
شبها برای بچه ها خیلی خطرناک و ترسناک است.»
حجم
۸۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۸ صفحه
حجم
۸۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۸ صفحه
نظرات کاربران
اخه این چه داستان هایه واسه بچه ها دختره باباش وتوخون میبینه ، اون یکی ام جوجه بدبخت چرا یکی باید این داستانارو واسه بچه اش بخونه ؟
اولین داستان مجموعه کافیه برای درگیر کردن ذهن کودک به سمت نگرانی و توهم و اضطراب و.....واقعا خسته نباشید
مسخره نیست؟! که یه بچه بخاد کتابی رو بخونه که توش خونهای ریخته شده پدرشو فوت پدرشو بعدم بره پرورشگاه؟!!!! هرگز چنین کتابیو برای بچم نمخونم نمیذارمم خودش بخونه به اندازه کافی موضوع برای ناراحتی و نگرانی هست بهتره چیزی
داستان واقعا اظطراب بر انگیز است
این چه داستانی بود .از عنوان ها معلومه بدرد نمیخوره ازاپلش دلهره و نگرانی رو تو وجود آدم میکنه
همین چند داستان برای مشغول کردن ذهن بچه ها به مسائل اضطراب آور کافیه🙁
تعجب میکنم چطور این کتاب اجازه چاپ گرفته؟اصلا چرا بچه های گروه سنی ب باید درگیر همچین داستانهایی بشن اونم تو این حساسیت سنیشون.یعنی چی مامان بابای یه بچه بمیرن یا همه جوجه ها رو گربه بخوره نمیدونم بخندم یا
متاسفم واسه ذهن مریض نویسنده و منتشرانش
دنیای قشنگ کودکان را با این داستان پر از غم و اندوه خراب نکنیم
این کتاب به تنهایی مرزهای بد بودن را جابه جا کرد. نه تنها مناسب مخاطب کودک نیست، بلکه نباید اصلا چاپ میشد. مرگ پدر و مادر و تنهایی و سرگردانی کودک در شب! در خون غلتیدن پدر! جوجههایی که به راحتی