دانلود و خرید کتاب پشت سر تو ژاکلین وودسن ترجمه سحر توکلی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب پشت سر تو اثر ژاکلین وودسن

کتاب پشت سر تو

انتشارات:نشر داستان
امتیاز:
۳.۵از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پشت سر تو

کتاب پشت سر تو نوشتهٔ ژاکلین وودسن و ترجمهٔ سحر توکلی است و نشر داستان آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب پشت سر تو

در این‌رمان، شخصیت اصلی جرمیاه، نوجوان سیاه‌پوستی است که به ضرب گلوله اشتباهی پلیس کشته شده و گواه و راوی عشق و تمام آرزوها و امیدهایی است که خود و اطرافیانش در غم این فقدان به دوش می‌کشند. همهٔ آدم‌ها تجربه‌ لحظه‌ای از زندگی را دارند که ممکن است فقط یک بار اتفاق افتاده باشد ولی تأثیر شگفت آن لحظه تا آخر عمر خواهد بود و وودسن دقیقاً از همان لحظه‌ها می‌نویسد. پشت سر تو لحن ساده و شاعرانه‌ای دارد و دربارهٔ دوستی، عشق، خانواده و هویت است. آثار وودسن همواره پرچمدار موضوعات انتقادی و نکوهشی جامعهٔ امروزی آمریکا هستند و موضوعاتی چون تبعیض نژادی و هویت از ارکان اصلی آثار این‌نویسنده هستند که در پشت سر تو به خوبی نمایان هستند.

ژاکلین وودسن نویسندهٔ سیاه‌پوست و ۵۸ساله‌ٔ آمریکایی، سال۲۰۲۰ برنده‌ٔ جایزه هانس کریستین اندرسن شد. او تاکنون بیش از ۲۰ جایزه معتبر ادبی بین‌المللی در زمینهٔ ادبیات کودک و نوجوان و همچنین بزرگسال را در فهرست افتخارات خود ثبت کرده است.

سحر توکلی پیش از این رمان دیگری از وودسن را با نام بروکلینی دیگر ترجمه کرده است.

خواندن کتاب پشت سر تو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به تمام نوجوانان، به‌ویژه آن‌ها که پرسش‌هایی دربارهٔ عدالت در سر دارند، پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب  پشت سر تو

تو نمی‌میری. روحت از بدنت فاصله می‌گیرد و خودش را محکم می‌تکاند، چرا که وزنِ سنگین پوستت را پانزده سال تحمل کرده است. بعد، روحت بالاتر می‌رود و به بدنت که آن پایین دراز کشیده نگاه می‌کند. به خونی که روی بتن جاری شده و به چشمانت که مثل صفحهٔ یک کتابِ مُصورِ از یاد رفته بازمانده است، نگاه می‌کند.

قفسه سینه‌ات تکان نمی‌خورد. روحت همه اینها را می‌بیند و چیزی فراتر از اندوه احساس می‌کند. تمام زمزمه‌های خودش را خیلی دورتر احساس می‌کند.

هیس! هیس! هیس!

از روی درخت‌های پارک مرکزی گذشت. از روی مجسمه و دونده‌ها و بچه‌هایی که روی الاکلنگ بازی می‌کنند.

هیس! هیس! هیس!

از فراز تاکسی‌های زرد و چراغ‌های کم نور غروب‌های دیروقت هم گذشت. هیس!

جایی دور از گرد و پوشال برف، نوک سفید درختان و آسمانِ تاریک.

هنوز صدای گریه‌های مادرت را می‌شنوی. هنوز پدرت را می‌بینی که سرش را با دستانش گرفته. درمانده. دوستانت را هم هنوز می‌بینی که در راهروهای مدرسه پرسی قدم می‌زنند. حیرت‌زده. اما تو نمی‌میری.

هر نفسی که روحت می‌کشد، خوب است و تو را یاد طعمی می‌اندازد که خیلی قبل‌ها دوستش داشتی؛ طعم تلخ و شیرین، طعم نعنا فلفلی، باران.

بعد، روحت دوباره خودِ خودت می‌شود و فقط سبک تر و آزادتر و می‌تواند در عین واحد در هزار و یک جا حضور داشته باشد.

چشمانِ روح جدیدت سر و گوشی آب می‌دهند و اطراف را نگاه می‌کنند. دو پلیس را می‌بینند که با دهانی باز آنجا ایستاده‌اند. یکی از پلیس‌ها به درختی لگد می‌زند و فحش می‌دهد و ناسزا می‌گوید. خیلی آرام روحت تشخیص می‌دهد که آنجا یک پارک است و درختان دور و برت را گرفته‌اند و هر دو پلیس وحشت‌زده به نظر می‌رسند. یکی از آنها می‌گوید: «اون مرده.»

و دیگری دوباره فحش می‌دهد. روحت از صدایی که با گفتن فحش‌ها به گوش می‌رسد، خوشش نمی‌آید. برای هوای تازه‌ای به سبکی یک روح، خیلی سنگین هستند. خیلی خشن هستند.

پلیس‌ها نمی‌توانند تو را ببینند. آنها فقط یک جنازه روی زمین می‌بینند. یک پسرک جوان! یک پسرِ رنگین‌پوست. آنها خوب می‌دانند که تو آن کسی که در جستجویش بودند، نیستی. خودشان می‌دانند که اشتباه کرده‌اند.

روحت به پسرک نگاه می‌کند و می‌داند که دوستانش او را میاه صدا می‌زنند، اما نام کاملش جرمیاه رزلیند بود. با قدی بلند و پوستی تیره که موهای درهم پیچیدهٔ بافته‌شده‌ای دارد و گیسوانش پخشِ زمین شده‌اند. چشمانش باز مانده‌اند؛ چشمانِ بی‌جانِ خاکستری مایل به سبز. روحت فکر می‌کند که روزگاری حتماً کسی او را دوست داشته. با خودش فکر می‌کند: «زمانی این پسرک من بودم!»

وزشِ باد برف را به سمت چپ و راست و بالا می‌دمد. تو آنقدر سبکی که همراهِ باد جابه‌جا می‌شوی. بگذار هوا تو را با خودش ببرد. هوا تو را بالا می‌برد. تو را تا دنیایی فراتر از اندوه و خشم و ترس بالا می‌برد. و جایی بالاتر از دنیای اولین بوسه و کنار و عاشقی و کسی که عاشقش بودی.

او حالا آنجاست. درست آنجا. دقیق تر نگاه کن! خودش است. او الی من است.

نظرات کاربران

گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۵/۲۸

غمیگین ولی زیبا بود💔

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۰ صفحه

حجم

۸۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۰ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان