کتاب در آرزوی خوشبختی
معرفی کتاب در آرزوی خوشبختی
کتاب در آرزوی خوشبختی نوشتهٔ اکبر فرزانه است و توسط نشر نظری منتشر شده است.
درباره کتاب در آرزوی خوشبختی
زمانی که سلسلهٔ قاجار در حال انقراض بود در شهر زنجان دو برادر به کسب و کار و تجارت چای اشتغال داشتند. یدالله خان و عبدالله خان سالهای پیش از آن با دو خواهر ازدواج کرده بودند تا تحکیم فامیلی به وجود آمده و فرزندانشان نسبت به هم عموزاده و خاله زاده محسوب شوند.
یدالله خان برادر بزرگ دارای سه پسر و سه دختر بود و عبدالله خان یک پسر به نام تیمور داشت. وقتی که همسر یدالله از دنیا رفت، کوچکترین دخترش جمیله هفت سال داشت و یدالله به خاطر فرزندانش حاضر نشد زن دیگری جای مادر بچههایش را بگیرد و از ازدواج مجدد سر باز زد.
در نتیجه جمیله دخترک بیمادر به جهت صِغَر سن تحت تربیت مادربزرگ و زن عمو که خالهاش نیز محسوب میشد قرار گرفت.
برادران و دو خواهر دیگرش هر یک به انتظار سرنوشت خود بودند تا اینکه قاسم چون کمی سواد داشت میرزایی و کتابفروشی پیشه کرد. مجتبی خیاط شد و محسن شغل دولتی انتخاب کرد. فاطمه که هجده سالش شد به همسری دوم مردی درآمد که ثروتمند ولی عیاش بود و عاقبت خوشی برای فاطمه نداشت. شوهر زینت مرد سالمندی به نام مصطفی که مغازهٔ خیاطی داشت و به تریاک معتاد بود.
جمیله از همان خردسالی با اینکه دخترک نسبتاً زیبایی بود به خاطر محروم بودن از محبت مادر همواره چشمانی لبریز از نگرانی داشت و غباری از غم در چهرهاش موج میزد. با توجه به اعتقاد بعضی پدران و مادران قدیمی که میگفتند پسر شرور را زن بده تا سر به راه شود. با پیشنهاد مادربزرگ و موافقت عمو و پدر جمیله که هنوز دخترش ده سالش تمام نشده بود بدبختانه قرعه فال به نام جمیله بیمادر زده شد و او را برای تیمور پسر عبدالله که جوانی پر شر و شور و ماجراجو و عشرتطلب بود نامزد کردند. تیمور در عدلیه زنجان خدمت میکرد و اوقات فراغتش با افراد ناصالح و ناشایست میگذشت. هر چقدر نامزدی جمیله و تیمور برای بزرگترها فضای شادی و سرور و نشاط به وجود آورد ولی در رفتار و کردار تیمور تغییری حاصل نشد. و اینگونه جمیله در آرزوی خوشبختی باقی ماند. باید دید او سرانجام میتواند به آرزویش برسد یا نه؟
خواندن کتاب در آرزوی خوشبختی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستان ایرانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب در آرزوی خوشبختی
فخری در نخستین روز ملاقات به فرخ گفته بود خانوادهاش فقط به خاطر ادامه تحصیل در رشته مامایی و گرفتن تخصص در آلمان به او اجازه داده بودند در تهران نزد خالهاش زندگی کند در غیر این صورت ناچار بود به شهرستان ساری مراجعت و به خانواده خود ملحق شود.
گاهی استعداد فرخ در نقاشی بیش از آنچه در باطنش وجود داشت گل میکرد و با تشویق فخری مناظری از طبیعت یا صورت اشخاصی معروف را نقاشی کرده به فخری میداد و آن دختر با علاقهمندی به هنر و ستایش از هنر فرخ که عشق و شوری برای نقاشی داشت او را بیش از پیش تشویق و ترغیب میکرد.
خلق عوالم و حالات چیزی مانند شادابی ـ انتظار ـ حسرت ـ وحشت ـ شوق و خوشحالی ـ اضطرابی که از حادثهای به شما دست داده ـ ذلتی را که از کودکی تاب آوردهاید ـ بیپدری با بودن پدر یعنی چیزی را که شما احساس کردهاید به شکلی درمیآورد که قابل فهم باشد و شما واقعیت آن را درک کنید و فخری با لحنی شیرین و مؤدب و مهربان نقاشیهای او را مورد ارزیابی قرار میداد.
دودلی آدم را به عذاب درونی میکشاند و فخری نازنین در دو راهی ملالانگیزی دست و پا میزد.
سکوت غمانگیز و حالت محزون او حاکی از تلاطم درونیش بود یا باید خود را تسلیم عشق و ازدواج با فرخ در آینده میکرد در حالی که فرخ محبوب او در آن زمان آمادگی برای ازدواج نداشت یا مقصد آلمان را در پیش میگرفت و به تحصیل خود ادامه میداد.
رویارویی با مجهول بلاتکلیفی او را در فشاری بیامان خرد میکرد.
داشتن خانهای مستقل یا یک چهار دیواری که متعلق به خودشان باشد همواره از الویتهای زندگی جمیله محسوب میشد.
پس از آن سالهای پر مشقت و تحمل ضرر و زیانهای مادی خانهای نوساز دو طبقه داشتند که از یک طرف به خیابان بلورسازی مولوی و از سمت دیگر به خیابان امیریه راه داشت ولی فاقد برق و آب بود که بعد از چند سال دارای برق و آب لولهکشی شد.
حجم
۱۰۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۰۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه