دانلود و خرید کتاب شب های طاق بستان هایده هاشمی‌فر
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب شب های طاق بستان اثر هایده هاشمی‌فر

کتاب شب های طاق بستان

انتشارات:نشر مهر و دل
امتیاز:
۲.۸از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شب های طاق بستان

کتاب شب های طاق بستان مجموعه داستانی نوشته هایده هاشمی‌فر است. این کتاب را نشر مهر و دل منتشر کرده است.

درباره کتاب شب های طاق بستان

این کتاب مجموعه ۱۹ داستان کوتاه است که هرکدام روایتی جذاب دارد و خواننده را با خود به دیدار تجربه‌های تازه می‌برد. نویسنده توانایی بالایی در به تصویرکشیدن جزئیات و رفتار شخصیت‌های داستان‌هایش دارد و با هر داستان شما را با خود به دنیای متفاوتی می‌برد. 

خواندن کتاب شب های طاق بستان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب شب های طاق بستان

از کیوسک انتظامات که بیرون می‌آیم، سروصدایی مرا متوجه خودش می‌کند. کمی دورتر، زیر درخت خشکیده‌ی کنار جاده، چندنفری ایستاده‌اند به تماشا و وسطشان زن و مرد مسنی که معرکه گرفته‌اند، دیده می‌شوند. جلو می‌روم. چندنفری را کنار می‌زنم. زن مسن روی صندلی تاشویی نشسته و با پر چادر، خودش را باد می‌زند و گریه می‌کند. مرد مسن با محاسن سفیدی کنارش ایستاده است و در فکر. صورت زن قرمز و برافروخته اســت و عرق از سـر و رویش می‌چکد. مرد با دستمال یزدی‌اش عرق سر و صورتش را پاک می‌کند. سگ‌ها با دهان‌هایی باز و له‌له‌زنان اطراف آدم‌ها می‌پلکند. جلوتر که می‌روم، سرباز هرندی جلو آمده و سلام نظامی می‌دهد.

- هرندی، چه خبر شده؟ معرکه گرفته‌اند؟

هرندی می‌خندد و می‌گوید:

- قربان، از قرار معلوم اتوبوسی که این مرد و زن مسافرش بودند به دلیل نقص فنی همین چند کیلومتر جلوتر مسافرانش را پیاده کرده تا اتوبوس کمکی بیاید و آنها را سوار کند. اما این دو نفر متوجه می‌شوند که یکی از ساک‌هایشان داخل اتوبوس جا مانده. ولی قربان، حرف‌های عجیب‌ و غریبی می‌زنند.

نزدیکشان میشوم.

- چه شده پدر جان؟

زن از روی صندلی بلند می‌شود. با صورتی که از هرم گرما قرمز و ملتهب شده، می‌گوید:

- جناب سروان، اسلحه‌ام کو؟

هرندی وسط حرفش می‌پرد:

- جناب سرهنگ

باز می‌گوید:

- جناب سروان

هرندی می‌خواهد دوباره گوش‌زد کند که می‌گویم:

- توی این بیابان برهوت و این گرما، سروان یا سرهنگ بودنم چه فایده دارد.

زن می‌گوید:

- جناب، بدبخت شدم. ساکم، ساکم را پیدا کنید. آبرویم پیش نوه‌ام می‌رود.

چقدر سفارش کرد مواظب باشیم، چقدرررررر.

و روی سینه‌اش میزند. 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۳۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۵۵ صفحه

حجم

۷۳۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۵۵ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان