کتاب غیبت از دیدگاه آیات و روایات
معرفی کتاب غیبت از دیدگاه آیات و روایات
کتاب غیبت از دیدگاه آیات و روایات نوشتۀ محمدحسن مهدوی نیا است و نشر میراث ماندگار آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب غیبت از دیدگاه آیات و روایات
در روایات اسلامی به طور جدی از غیبتکردن نهی شده و آثار سوئی برای آن بیان شده است. قرار است در این کتاب به طور مفصل دربارۀ غیبتکردن از دیدگاه قرآن و روایات بحث شود. متاسفانه مردم کمتر به حرمت و گناه غیبت توجه دارند، و همان گونه که مرحوم شهید ثانی میفرماید: بیشتر مردم برای اقامه نماز، روزه و بسیاری از عبادات و آنچه وسیله قرب مقام در نزد پروردگار میشود میکوشند و بسیاری از محرّمات از قبیل زنا، شرب خمر و... را مرتکب نمیشوند و با این همه، بیشتر اوقات خود را در مجالس لهو و خوشگذرانی و سخنان بیهوده و... تلف میکنند و آبروی برادران دینی خود را میبرند و آن را جزو گناهان به حساب نمیآورند، گویی از مؤاخذه خداوند متعال در ارتکاب این گونه اعمال بیمی ندارند. خلاصه این که بسیاری از مردم مرتکب غیبت میشوند و گویا آن را گناه نمیدانند و از این نکته غافلاند که کارهای دیگری که انجام میدهند و حسناتی که کسب میکنند با یک غیبت تمام آنها را از بین میبرند. پس شاید با خواندن این کتاب در این باره اطلاعات بیشتری کسب کنند تا از عمل به آن بپرهیزند.
خواندن کتاب غیبت از دیدگاه آیات و روایات را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
مطالعۀ این کتاب را به خوانندگان کتابهای اخلاق اسلامی و علوم قرآنی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب غیبت از دیدگاه آیات و روایات
عیبگیری و طعن زنی
ویلٌ لکلِّ همزه لمزه به معنای عیب گیری و طعن زنی است نه هر گونه عیبگیری و طعنزنی، بلکه عیبگیری و طعنزنی از نوع پست و حقیرش. آنهایی که دائماً با چشم اشاره و شکلک در آوردن از مردم عیب جویی میکنند، تقلید مردم را در میآورند و با گوشه چشم به یک عیبی اشاره میکنند گاهی انسان با زبانش و با لفظ و کلامش با غیبت کردن، تهمت زدن و فحش دادن دیگری را آزار میدهد این عیّابی با لفظ است.
گاهی انسانی با عمل، حیثیت کسی را میبرد و روح کسی را آتش میزند. برای مثال تقلیدش را در میآورد و با چشم یا ابرو یا لبش کسی را مسخره میکند و از این کار لذت میبرد.
داستان رسول اکرم و مرد همّاز
مردی در مدینه بود که در کوچه و خیابان پشت سر افراد راه میافتاد و تقلید او را در میآورد و مردم میخندیدند. رسول خدا| او را نصیحت کردند که این کار را نکن. کسی که چنین باشد خداوند او را در قیامت با گردنی بسیار باریک و کله بزرگ به اندازه کوه احد محشور میکند. گفت: یا رسول خدا پس روز مسخره در آوردن آنجا است و من خوب میتوانم بازی در بیاورم.
رسول خدا و مردم مهدورالدم:
عقبه بن ابی معیط یا عبدالله بن ابی فرح که از قوم و خویش عثمان بود، از آن کسانی است که به پیغمبر اکرم فوقالعاده آزار رسانده بود و از کسانی بود که پیامبر اکرم خون او را هدر اعلام کرده بود. او کارهای بسیار بدی نسبت به حضرت مرتکب شده بود، عیب جوییها کرده بود و دروغها بسته بود که پیامبر فرموده بود او را در هر جا گیر آوردید ولو اینکه به پردههای کعبه چسبیده باشد، بکشید و خون او هدر است. پس از فتح مکه او فراری شد و متوجه شد که چاره ای ندارد، محرمانه رفت در جوار عثمان و به او پناه برد که او را نزد پیامبر بیاورد تا حضرت او را ببخشد.
یک وقت که پیامبر خدا نشسته بودند همراه عثمان خدمت حضرت آمد و عثمان گفت یا رسول الله این عبدالله اظهار پشیمانی و ندامت میکند و میخواهد مسلمان شود (یا مسلمان شده) از او بپذیرید و او را ببخشید. حضرت سکوت کرد. بار دوم حرفهایش را تکرار کرد و حضرت سکوت کرد چند بار تکرار کرد آن وقت پیامبر فرمود: بسیار خوب. گذشتم. قضیه گذشت و حضرت به اصحاب فرمود چرا یک نفر بلند نشد که گردن او را همین جا بزند؟ گفتند یا رسول الله میخواستید آهسته اشاره کنید. حضرت فرمود: شان یک پیغمبر نیست که آهسته اشاره کند. اصحاب دلشان خواست (با اشاره حضرت این کار را بکنند) گو این که یک امر صد در صد مشروعی بود چون حضرت فرموده بود هر جا او را پیدا کردید بدون استثنا بکشید. اصحاب هوشیار نبودند و غفلت کردند و منتظر بودند حضرت آهسته با گوشه چشم اشاره کند.
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه