کتاب قطره ای از دریا
معرفی کتاب قطره ای از دریا
کتاب قطره ای از دریا نوشته محمدحسن زاهدی توچائی است. این کتاب گامی در راه شناخت صحیفه سجادیه است و نشر میراث ماندگار آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب قطره ای از دریا
کتاب حاضر گامی است کوچک در راستای بهرهگیری از دریای بیکران مکتب حضرت علی بن الحسین زین العابدین و سیّد السّاجدین (ع) که در زبور آل رسول صحیفه مبارکه سجّادیه نقش بسته است.
این یادگارِ بسیار گرانسنگِ بر جای مانده از آن صاحب نالههای پر سوز و گداز و از آن عزیز بر جبین پینه بسته، گهرهای نایاب فراوانی را در خود جای داده است. بیهیچ تردید از این دریای برآمده از باران رحمت واسعه چهارمین اختر آسمان ولایت، گهرهایی چنین را تنها مخلصین مفتخر به کمال الانقطاع الی الله به شوقی که در وصف نگنجد به جان خریده و به گوش جان میشنوند.
صحیفه سجّادیه مجموعهای از دعاهای امام سجّاد(ع) است که به نوشته خود آن حضرت(ع)، و توسّط امام باقر(ع) و زید بن علی دو فرزندان آن بزرگوار نوشته شده است. در صحیفهای که اکنون در دست ماست ۵۴ دعا ذکر شده، امّا تعداد واقعی این دعاها بیش از این بوده است. کثرت راویان این صحیفه به اندازهای است که سلسله سند آن را به حدّ تواتر رسانده است. در نتیجه جای هیچگونه شکّ و تردیدی را، در انتساب این صحیفه به امام سجّاد(ع) باقی نمیگذارد. آنگونه که از شواهد و قرائن تاریخی برمیآید مجموعه صحیفه سجّادیه حتّی تا زمان امام صادق (ع) نیز به طور کاملا مخفیانه نگهداری میشده است، و جز عدّهای اندک که مورد وثوق و اطمینان بودهاند دیگر افراد از وجود این صحیفه اطلاعی نداشتهاند.
خواندن کتاب قطره ای از دریا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به صحیفه سجادیه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب قطره ای از دریا
متوکل گوید: پس صحیفه را گرفتم و چون یحیی بن زید کشته شد به مدینه رفتم و خدمت ابوعبدالله(ع) رسیدم و خبر یحیی باز گفتم. بگریست و اندوهش افزون گشت و گفت خدای پسر عم مرا رحمت کند، و او را به آباء و اجدادش ملحق گرداند، به خدا سوگند ای متوکل که مرا از دادن دعا به یحیی باز نداشت مگر هم آنچه او بر صحیفه پدرش می ترسید. ا کنون آن صحیفه کجاست؟ گفتم این است. آن را بگشود و گفت به خدا قسم که این خط عم من یزید و دعای جدّم علی بن الحسین علیهما السلام است آنگاه فرزند خویش را گفت: ای اسماعیل برخیز و آن دعا که تو را دستور دادم حفظ کنی و نگهداری بیاور! اسماعیل برخاست و صحیفه آورد مانند همان صحیفه که یحیی بن یزید به من داده بود. ابو بدالله (ع) آن را بوسید و بر چشم خود نهاد و گفت این خط پدر من است و املای جد من علیهماالسلام در حضور من. گفتم یا ابن رسول الله اجازه هست تا آن را با صحیفه زید و یحیی مقابله کنم ؟ إذن داد و گفت ترا سزاوار آن دیدم. پس من در آن نگریستم هر دو یکی بود و ک حرف آن را بر خلاف دیگری نیافتم. آنگاه از ابوعبدالله (ع) اجازه خواستم که صحیفه اوّل را به دو فرزند عبدالله بن حسن برسانم: فرمود: "إِنَّ اللهَ یَامُرُکُم أَن تُؤدُّوا الأَماناتِ إلی أَهلها". آری! صحیفه را به آنها ده و چون برخاستم که به دیدار آنها روم، فرمود بر جای باش و کس نزد محّمد ابراهیم فرستاد، حاضر آمدند و گفت: این میراث پسر عم شما یحیی است ازپدرش . آن را مخصوص شما گردانیده و از برادران خود دریغ داشته است. بگیرید اما من بر شما شرطی دارم. گفتند رَحِمَکَ الله بفرمای که فرمان شما پذیرفته است . فرمود این صحیفه را از مدینه بیرون نبرید گفتند برای چه؟ فرمود پسر عم شما بر آن ترسید ازچیزی که من هم بر شما از همام میترسم..."
از سخنان سعدة بن صدقة نیز تا حدودی مسأله مخفی بودن صحیفه فهمیده میشود: "او گوید: از امام صادق(ع) خواستم دعائی به من بیاموزد تا در کارهای بزرگ و مهم بدان دعا کنم، آن حضرت اوراق عتیقهای چند به من داد و فرمود: مطالب آن را بنویس که این دعای جدّم علی بن الحسین زینالعابدین علیهما السلام در امور مهمّ و بزرگ است. من آن را عیناً به همان صورت نوشتم، و هرگز چیزی مرا به رنج و مشقت نیفکند و فکرم را مشغول نساخت جز اینکه آن دعا را خواندم و خداوند غم و اندوه و گرفتاری مرا برطرف و خواستهام را برآورد..."
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه