کتاب مدیریت در هنگام تنش
معرفی کتاب مدیریت در هنگام تنش
کتاب الکترونیکی «مدیریت در هنگام تنش» نوشتهٔ جان هاور و دنی کاکس با ترجمهٔ شهروز فرهنگ در انتشارات موسسه کلید توسعه آموزش مثبت(دید مثبت) چاپ شده است. این کتاب حاوی ۲۴ درس در مورد مدیریت با عملکرد بالا، راهنمای کارمندان برای ارتقای کار گروهی است.
درباره کتاب مدیریت در هنگام تنش
این کتاب مدیریت با عملکرد بالا را در هنگام تنش و بحران به مخاطبان آموزش دهد. نویسنده در این مسیر با تمرکز بر تجربیات شخصی خود، اصولی چون استفاده از مشکلات برای بهبود کار، از بین بردن محدودیتها، ایجاد خصوصیات مدیران برجسته در خود، به کار بردن مدیریت انسانی، ساخت گروهی با عملکرد بالا، پرورش خلاقیت و...، مورد بررسی قرار داده است.
کتاب مدیریت در هنگام تنش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به کتابهای توسعهٔ فردی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب مدیریت در هنگام تنش
استفاده از مشكلات برای بهبود كارتان
به مشكلات اجازه دهید كه مانع كار شما باشند
من بیش از دو هزار بار دیوار صوتی را در هنگام هدایت هواپیماهای گوناگون از ۷۶F گرفته تا ۱۰۲F دلتاداگر، ۱۰۱F وودو و ۱۶F وایپر شكستهام. من ساختمانهای گچی زیادی را زدم و پنجرههای بیشماری را شكستهام. وظیفهی دیگر من در نیروی هوایی این بود كه با گروههای غیرنظامی مضطرب و ناسازگار صحبت كرده و آنها را قانع كنم كه این صدای شكستنها «صدای آزادی» است.
با به دست آوردن شهرت به عنوان «فروشنده صدای شكستن» در ارتش، هنگامی كه از پرواز دست كشیدم به فروشندگی مشغول شدم. آن مخاطبان ناسازگار باید خوب آموزشدیده باشند به خاطر اینكه تحول به راحتی صورت گرفت. من آنقدر در سال اول به عنوان فروشنده كارم را خوب انجام دادم كه مدیران شركت از من خواستند كه یكی از دفاتر فروش را اداره كنم.
من به مدت یك سال آن دفتر كوچك را با چند موفقیت اداره كردم. یك سال بعد، دوباره همان مدیران پیدایشان شد تا مرا به درجهی مدیر بهترین دفتر در بین ۳۶ دفتر زنجیرهای ارتقا دهند.
و این زمانی است كه من شروع كردم به مرتكب شدن اشتباهاتی كه تقریباً هر مدیری مرتكب میشود. من افرادم را وادار كردم كه من را نه به عنوان رئیسشان بلكه به عنوان دوستی كه همیشه حق با اوست، بدانند. هدف من این بود كه همهی افراد آن دفتر به كپی از من مبدل شوند.
در آن زمان این كار معقول بود. مبدل كردن فروشندهها به كپیهایی از «دنی كاكس»، به نظر چیزی میرسید كه رؤسای من از من میخواستند كه انجامش دهم. اگر من فروشندههایم را وادار میكردم كه كار را دقیقاً همانطور كه من انجامش داده بودم انجام دهند، آنها برای من مشكلاتی را كه من قبلاً حل نكرده بودم را به وجود نمیآوردند.
تحت مدیریت من، دفتر رتبه یك به رتبهی ۳۶ از بین ۳۶ دفتر تنزل پیدا كرد. روزی، در حالی كه من سعی داشتم بفهمم كه مشكل كجاست، رئیسم بدون لبخند و رفتار خوشایند همیشگیاش و بیخبر پیدایش شد.
او در حالی كه دندانهایش را به هم فشرده بود گفت: «كاكس، الان میفهمم كه انتصاب تو به عنوان مدیر این دفتر یك اشتباه بود و حس میكنم منصفانه است به تو بگویم كه من دارم به دنبال یك جایگزین برای تو میگردم.»
آن كوتاهترین و موثرترین سمینار انگیزهای بود كه من تاكنون شركت كردهام. من باید یاد میگرفتم كه چگونه مدیریت كنم ـ و باید سریع یاد میگرفتم.
حجم
۶۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۶۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه