کتاب قدرت تمرکز

کتاب «قدرت تمرکز: دستیابی قطعی به توفیق‌های شخصی و شغلی» نوشتۀ «جک کنفیلد»، «لس هیویت» و «مارک ویکتور هنسن» است. این کتاب در ده فصل با عناوین: «عادات شما، آینده‌تان را تعیین می‌کند»، «هدف انحراف فکر نیست، موضوع تمرکز در میان است»، «آیا متوجه اصل مطلب هستید؟»، «ایجاد بهترین تعادل»، «ایجاد روابط عالی»، «عامل اعتمادبه‌نفس»، «برای به‌دست‌آوردن آنچه می‌خواهید، درخواست کنید»، «پشتکار پایدار»، «قاطعانه عمل‌کردن» و «زندگی بر اساس هدف» تدوین شده است.

درباره کتاب قدرت تمرکز

این کتاب چه فایده‌ای برای شما دارد؟ شخصی که می‌خواهد در کسب‌وکار به مراتب بالا برسد باید از قدرت و نیروی عادت استفاده نماید و باید بداند که اعمال انسان سبب ایجاد عادت‌ها می‌شود. پس باید هر چه سریع‌تر عاداتی را که سبب ازبین‌بردن خود می‌شود را تغییر دهد. باید کارهایی را انجام دهد که بتواند سبب پیشرفتش شود.

تحقیقات نشان می‌دهد که سه چالش بزرگ برای افراد در زندگی و کار امروز آنها وجود دارد که عبارت‌اند از: فشار زمانی فشار مالی و تلاش برای حفظ سلامتی و حفظ تعادل بین کار و خانواده. بسیاری از مردم در زندگی بیش از حد تحت‌فشار و استرس و خستگی قرار گرفته‌اند.

با استفاده از روش‌های کسب قدرت تمرکز بسیاری از اقشار مختلف طبقات جامعه از جمله رؤسا و مدیران و مشاوران و معاونان شرکت‌های تجاری و دولتی و غیره توانسته‌اند بر معضلات خود فائق آیند.

با مطالعه این کتاب و بکار بردن استراتژی‌های پیشنهاد شده نه‌تنها در اهداف مالی و شخصی خود پیشرفت خواهید کرد بلکه بیش از آنچه که انتظار دارید فراتر خواهید رفت. بخصوص وقتی که چگونه تمرکز کردن بر روی نقاط قوتتان را نشان می‌دهیم به‌طوری که بتوانید درآمد خود را بالا ببرید و هم‌زمان از سلامتی و سرحالی و متعادل بودن در زندگی لذّت ببرید.

علاوه بر این یاد خواهید گرفت که چگونه پایه‌های آینده خود را قوی‌تر کرده و بر مبنای روش کوچکی بنام " نظم و ترتیب" کشف کنید چگونه باید از داشتن آرامش فکر مالی برخوردار بود.

خواندن کتاب قدرت تمرکز را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

این کتاب برای کسانی مناسب است که در زندگی از آزمون و خطاهای زیاد خودداری و از اتلاف وقت و انرژی و استرس غیرضروری خود را نجات دهید.

بخش‌هایی از کتاب قدرت تمرکز

شخصی که می‌دانست می‌میرد و بیماری که با حمله شدید آسم و زجر تنفسی حالش را رو به وخامت گذاشته بود. به بیان ساده‌تر ریه‌های او داشت به طور کامل بسته می‌شد. درست مثل موتور ماشینی که بدون روغن روشن است. آن شب آخرین چیزی که او به‌خاطر دارد این بود که در بیمارستان باعجله او را می‌بردند. بعد از آن‌همه چیز سیاه شد و او به حال کُما و اغما رفت.

پانزده روز طول کشید تا به هوش آمد. در این مدت وزن بدنش چهل کیلو کاهش پیدا کرده بود. وقتی از خواب بیدار شد برای دوهفته قادر به صحبت‌کردن نبود. برایش شانس بزرگی بود زیرا برای اولین‌بار در عمرش توانسته بود سکوت کند و فکر کند. او داشت در سن بیست‌سالگی حیات خود را از دست می‌داد؟ پزشکان با یک کار معجزه‌ای او را زنده نگه داشتند درحالی‌که هیچ‌کس شانس زنده ماندن او را نمی‌داد. بیماری آسم از بدو تولد با او بوده و بخشی از زندگی او را تشکیل داده بود. او از بازدید عیادت کنندگانش حالش بهبودیافته بود و انرژی زیادی پیدا کرده بود.

در سن ده‌سالگی پدر و مادرش طلاق‌گرفته بودند و همه این ناکامی‌ها او را منقلب کرده بود به‌طوری که متوسّل به مواد مخدر مصرف الکل و استعمال سیگار شده بود. مدرسه را تمام نکرده بود. بی‌هدف از یک کار نیمه‌وقت به کار دیگری می‌رفت. سلامتی‌اش مرتب خراب‌تر می‌شد ولی به آن اهمیت نمی‌داد تا زمانی که آن شب سرنوشت‌ساز فرارسید. وجدانش به او گفت: "دیگر بس است". او به این نتیجه رسیده بود که: " این بلا را خودم به سر خودم آورده‌ام! دیگر بس است". به‌تدریج حالش بهتر و قوی‌تر می‌شد و بالاخره از بیمارستان مرخّصش کردند. بلافاصله پس از آن او برنامه‌ریزی کرد که زندگی خود را عوض کند. اول کاری که کرد در کلوپ بدنسازی ثبت‌نام کرد.