دانلود و خرید کتاب بی خلوتی مریم ساحلی
تصویر جلد کتاب بی خلوتی

کتاب بی خلوتی

نویسنده:مریم ساحلی
امتیاز:
۳.۳از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بی خلوتی

کتاب بی خلوتی نوشتۀ مریم ساحلی است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است. بی خلوتی مجموعه‌ای است آکنده از ایده‌های داستانی درون و برون‌گرا. اثری که مخاطب خود را دائماً به تأملی شاعرانه در برش‌هایی از زندگی جاری در بطن جامعه زیستی ایران معاصر دعوت می‌کند.

درباره کتاب بی خلوتی

ادبیات جوان ایران، ادبیات ایده‌های نو است. ادبیاتی که می‌توان آن را غنایی اما نه با تعریف متعارف آن به شمار آورد. غنا در این ادبیات حاصل امواج کلماتی است که اندیشه‌های بلند بسیاری از جوانان داستان‌نویس معاصر ایران را در دامان خود به فراز می‌رساند و ارج می‌نهد. غنایی که موج حس‌برانگیزی ناشی از روایت زندگی‌های عادی و فراموش شده در ساختار جامعه معاصر ایرانی است و کلمات را این موج در دل خود چنان به طرب می‌افکند که داستان پیش چشم مخاطب، او و حس او را به لرزش و صدا در می‌آورد که اینک فصل و زمانه‌ای تازه برای گفتن آغاز شده و تو نیز باید دست در دستان من به این بزم آیی.

مجموعه داستان «بی خلوتی» اثر مریم ساحلی در زمره چنین داستان‌هایی است. داستان‌هایی که نوشته شدنش نه برای افزودن چیزی به ادبیات که برای افزودن چیزی به زندگی مخاطبانشان است؛ داستان‌هایی که قرار است بخشی از ناکجای ذهن و زندگی مخاطبان خود را حرکت غنایی ببخشند و حس و عاطفه و شوق‌انگیزی را در آنها به حرکت درآورند.

داستان‌هایی که بی‌آنکه اصرار داشته باشند تا در جغرافیا و یا موقعیت زیستی ویژه‌ای روایت شوند، از حیث ایده و پلات داستانی مخاطب خود را شگفت‌زده می‌کنند و این شگفت‌زدگی نیز نه ناشی از سر حوادث که از حیث سرنوشتی است که داستان برای مخاطب خود تدارک دیده و به کار روایت آن دست زده است.

خواندن کتاب بی خلوتی را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه ایرانی می‌توانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.

درباره مریم ساحلی

مریم ساحلی در سال ۱۳۵۲ متولد شده است. او نویسنده و روزنامه‌نگار ایرانی است. از آثار او می‌توان به از پله‌های قطار ابری، از هزار و یک شب تا... (برگزیده آثار انجمن داستان هزار و یک‌شب بندر انزلی)، بی‌خلوتی: مجموعه داستان اشاره کرد.

بخش‌هایی از کتاب بی خلوتی

پاییز و زمستان جمع می‌شوند توی خانه ما؛ لابد از سرمای هوا. زاروزندگی‌مان ساکت است؛ اینها اما وقتی جمع می‌شوند، همهمه‌ای غریب پشت درهای بسته وول می‌خورد. همان وقت است که می‌زند به سرم و هی با خودم می‌گویم: «باید راه افتاد.» بعد می‌پرسم: «کجا؟» عقلم که به جایی قد نمی‌دهد زیر لب می‌گویم: «چه می‌دانم ... ناکجا ...»

روی کاغذ چسبیده به یخچال می‌نویسم: ناکجا. کفشدوزک ولو شده روی آهن‌ربا، پشت می‌کند به من و کاغذ کج می‌شود. ناکجا می‌تواند هر جا باشد، هر جا غیر از خانه‌ای که پاییز و زمستان تنگ می‌شود. بابا رحمت گوشش بدهکار نیست. برای او آسمان همه‌جا همین رنگ است و لابد همه خانه‌ها مثل خانه ما.

راه که می‌روم تنم می‌خورد به تن آنها که نمی‌بینم. همه‌جا هستند. همین حالا که برنج در آب قُل می‌زند و بوی نشاسته‌اش خانه را برداشته، آشپزخانه از همیشه شلوغ‌تر است. حتماً گرسنه‌اند و بشقاب و قاشق به دست ایستاده‌اند دور و برم. سر قاشق یکی‌شان می‌گیرد به دستم. سرما می‌دود درون تنم. سر می‌چرخانم، به چشم نمی‌آیند، سنگینی نگاهشان اما هست. تند می‌گویم: «بسم‌الله ... بسم‌الله ...» و آنها به گمانم می‌گویند: «بجُنب دختر ... ما گرسنه‌ایم.»

در دلم فریاد می‌کشم: «لیلی هستم، لیلی»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۵۰ صفحه

حجم

۸۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۵۰ صفحه

قیمت:
۳۳,۷۵۰
۱۰,۱۲۵
۷۰%
تومان