کتاب رویای بی قرار
معرفی کتاب رویای بی قرار
کتاب رویای بی قرار نوشته فاطمه مسعودی است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است و روایت زوجی است که درگیر مشکل ناباروریاند.
درباره کتاب رویای بی قرار
این کتاب داستان زندگی هادی و زهره است، هردو زندگی خوبی دارند تا اینکه تصمیم میگیرند بچهدار شوند اما این موضوع اتفاق نمیافتد، آنها کمکم به فکر دکتر و درمان میافتند، وقتی زهره میفهمد مشکلی ندارد از هادی میخواهد او هم به پزشک مراجعه کند و پزشک برایشان توضیح میدهد که اختلال ژنتیکیای که هادی دارد باعث شده نتوانند بچهدار شوند. پزشک به آنها راهحلی را پیشنهاد میدهد و آنها وارد پروسههای طولانی درمان میشوند.
راوی داستان زهره است او عاشق بچهدار شدن است و از طرفی هادی نسبت به این موضوع و مدام دکتر رفتن حس بدی دارد ولی هردو میخواهند بچه داشته باشند و تلاشهایشان در این کتاب روایتی جذاب و احساسی ساخته است.
خواندن کتاب رویای بی قرار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رویای بی قرار
و چادرم را مرتب میکنم، چشم به خیابان میدوزم. به مردمی که بیتفاوت از کنار هم رد میشوند، حتی گاهی تنه به تنه هم میشوند، اما به خود زحمت یک قدم جابهجا شدن را هم نمیدهند. در لابهلای شلوغیها به دنبال هادی میگردم، اما خبری از او نیست. پرده را میاندازم و به در ورودی نگاه میکنم. هادی توی قاب در ظاهر میشود. از جایم بلند میشوم برایش سر تکان میدهم و به سمتش میروم. هادی با منشی صحبت میکند و با عجله وارد اتاق میشود. انگار از نوبتمان خیلی گذشته است. جلو در اتاق میایستم. نفسم در سینه حبس شده است. قلبم تند میزند. هرگز فکر نمیکردم یک روز پشت دری بایستم که میتواند سرنوشتم را تغییر دهد. چند نفس عمیق میکشم. تمام خاطرات یک سال گذشته مثل یک فیلم روی دور تند جلو چشمم ظاهر میشود. اصرارهای من، لجبازیهای هادی! گریههای شبانه من، سرد شدنهای هر روز او! دور شدنهای من، دور شدنهای او! و خطهایی که تا یکسال پیش نقطه بودند، همه چیزشان یکی بود، اینقدر که پشتش نماز میخواندم، حالا با گذشت یکسال دو خط موازی شدهاند و دوباره در این لحظه به یک نقطه رسیدهاند. این هم از عجایب زندگی است و نمیشود با هیچ قانون و منطقی توضیحش داد.
نگاه سنگین منشی را حس میکنم. باید زودتر داخل شوم. دستم را مشت میکنم و دو ضربه آرام به در چوبی میکوبم. پیش از آنکه کسی جوابم را بدهد، در را آرام باز میکنم، نفس در سینهام حبس میشود، در را پشت سرم میبندم. سلام میکنم. دکتر کوتاهقدِ تپل از جایش بلند میشود. سریع روی صندلی کنار میز مینشینم، تا دکتر بیش از این سر پا نماند. دکتر مینشیند، سرش را که پایین میآورد تا برگههای آزمایش را پیدا کند، تارهای کمپشت موهایش را میبینم که به طرز ماهرانهای شانه زده شدهاند.
به سمت هادی برمیگردم. نمیدانم چرا روی صندلی کناریاش ننشستم. یعنی هنوز ما دو خط موازی هستیم؟ شاید شرایط کمی مسیرمان را به هم متمایل کرده است نه دلهایمان را. نگاهم را از روی هادی بر میدارم تا مبادا چشمهای سبزرنگش دوباره مرا سحر کند و هوش از سرم ببرد. به دکتر نگاه میکنم هنوز مشغول برگههاست. چشمم به کتابخانه پشت سرش میافتد و روی اسکلت کنار کتابخانه میخکوب میشوم.
حجم
۱۷۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۴ صفحه
حجم
۱۷۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۴ صفحه
نظرات کاربران
کتاب تلخی بود. بنظرم زوج های ناباروری را که قصد بچه دارشدن در مراکز ناباروری را دارند را نا امید میکند اینقدر که تلخ مراحل را توضیح داده. اطلاعات قدیمی هستند الان مراکز ناباروری اینطور که در کتاب توصیف شده نیستند و
کتابو نخوندم، نمیدونم درمورد ناباروری و درمانش چیا گفته، ولی بطور کلی، جوری ک من فهمیدم، تقریبا دیگه ناباروری ای نداریم ک درمان نشه:)