دانلود و خرید کتاب هنر زندگی هنری فریزر ترجمه مریم تقدیسی
تصویر جلد کتاب هنر زندگی

کتاب هنر زندگی

نویسنده:هنری فریزر
امتیاز:
۲.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هنر زندگی

کتاب هنر زندگی نوشته هنری فریزر است که با مقدمه جی‌ کی رولینگ و ترجمه مریم تقدیسی منتشر شده است. این کتاب درباره چیزهای کوچک ولی باارزش است. 

درباره کتاب هنر زندگی

هنری فریزر ۱۷ ساله بود که طی حادثه هولناکی دچار آسیب شدید نخاعی شد. او که اکنون از شانه به پایین فلج شده بود مشکلات تصورناپذیری را پشت سر گذاشت تا اینکه سرانجام زندگی را به طریقی جدید در پیش گرفت.
این کتاب آمیزه‌ای از خرد و بصیرت او در مسیر یافتن موهبت‌هایی است که در مشکلات زندگی نهفته‌اند، آمیزهای که در ذهن همه کسانی که در زندگی با مشکلات و موانع ریز و درشت مواجهند طنین‌انداز خواهد شد. این آمیزه در برگیرنده افکار هنری درمورد مثبت‌نگری و درک پیشرفت‌ها، و راه تصدیق و پذیرش تاریکی‌هایی است که از راه می‌رسند. کانون فلسفه‌ الهام‌بخش هنری را این باور تشکیل داده که هر روز می‌تواند روز خوبی باشد.

هنری پیش از حادثه‌اى که زندگی‌اش را دگرگون کرد، پسری باهوش، بااستعداد و خوش‌چهره بود، اما یک حادثه زندگی او را تغییر داده است و او باید در مسیر زندگی‌اش یاد بگیرد زندگی چیز دیگری است. 

خواندن کتاب هنر زندگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به یک زندگی موفق پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب هنر زندگی

زندگی خوب بود. سال اول از شش سال مدرسه عالی بود ـ راگبی، زندگی اجتماعی، حس بی‌پایان ماجراجویی و امکاناتی که با زندگی کردن در لندن پیش رو داشتم ـ و زمانی که دوستان جدیدم از من خواستند بعد از امتحانات تابستان با آن‌ها به تعطیلات بروم، بی‌درنگ قبول کردم. گروهی بودیم که دائم در خارج و داخل مدرسه با هم معاشرت داشتیم، و گاهی راگبی بازی می‌کردیم، و حالا پیشنهاد گذراندن هفته‌ای آفتابی در ویلایی در پرایا دا لوز راهی فوق‌العاده برای پایان دادن به سال تحصیلی به نظر می‌رسید.

نزدیک بود همه چیز خراب شود. در گیت پرواز، بعد از کنترل چمدان و مراحل امنیتی، مأمور کنترل گذرنامه به من گفت که نمی‌توانم سوار هواپیما شوم، چون تاریخ گذرنامه‌ام تمام شده بود. چمدانم را پس دادند و باید خجالت‌زده به هرتفوردشایر برمی‌گشتم، و حالا که دیگر راهی برایم نمانده بود باید سفر به پرتغال را فراموش می‌کردم. خوشبختانه والدینم قوه‌ی درک خوبی داشتند. ما تا به حال جدا از خانواده به خارج از کشور سفر نکرده بودیم و به همین دلیل به ذهنم خطور نکرده بود که قبل از راه افتادن گذرنامه‌ام را کنترل کنم. وقتی خسته و مأیوس به خانه برگشتم به مادرم گفتم که دیگر نمی‌روم چون برای این‌که به موقع آن‌جا باشم باید دردسرهای زیادی را پشت سر می‌گذاشتم؛ ولی آن‌ها که می‌دانستند این تعطیلات چقدر برایم مهم است همان کاری را کردند که هر پدر و مادر مهربانی می‌کنند. پدرم از کارش مرخصی یک‌روزه گرفت تا با هم به لیوِرپول برویم، یعنی نزدیک‌ترین جایی ـ با بیش از ۲۰۰ مایل فاصله از خانه ـ که در آن می‌توانستیم گذرنامه‌ی فوری بگیریم، و در همین حال مادرم هم به دنبال دست و پا کردن بلیت جدیدی برای پرتغال بود، و بدون دردسر چندانی، برای شام شب بعد، به دوستانم ملحق شدم.

سرانجام موفق شده بودم خودم را به آن‌جا برسانم. من ذاتاً خجالتی بودم و اغلب ترجیح می‌دادم با خودم خلوت کنم، ولی به خوبی توانسته بودم خودم را با مدرسه‌ی جدید تطبیق بدهم. همیشه می‌خواستم پا جای پای برادرم بگذارم و حالا بعد از چند امتحان در کالج ورزشی دالویچ قبول شده بودم و یک سال بود در خط وسط تیم اول ایکس وی بازی می‌کردم. اکثر دوستانم هم در همین تیم بازی می‌کردند و این‌که چه در خارج از تیم و چه داخل آن پذیرفته شده بودم برایم اهمیت بسیاری داشت.

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۲ صفحه

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۲ صفحه

قیمت:
۴۴,۰۰۰
تومان