کتاب سه گل
معرفی کتاب سه گل
کتاب سه گل نوشته نرگس قریب است. این کتاب دومین اثر نرگس قریب است و داستانی جذاب روایت کرده است.
درباره کتاب سه گل
این کتاب داستان زندگی زنی بهنام سه گل است که روایتی واقعی و جذاب است. داستان کتاب جایی شروع میشود که سهگل با درد به بیمارستان رفته است. ماشینی به او زده است و راننده خودش سهگل را به بیمارستان آورده است. با داستان به گذشته سهگل میرویم.
سهگل زن جوانی است که ابتدای کودکی حال خوبی داشته است اما بعد از مرگ مادرش همه چیز بههم ریخته است. پدرش مدام او را تحقیر کرده است و بالاخره او مردی ازدواج کرده است که کار نمیکند و همه سختیها به عهده سهگل است. او در خانه مردم کار میکند و شوهرش وادارش میکند پول بدزدد تا خرج کند. این کتاب سرنوشت زنی است که با سختی زنده مانده است.
خواندن کتاب سه گل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستان ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سه گل
حاجیه خانم با اندام چاق و کمر دولاّ در خانه میچرخید و همهجا را وارسی میکرد و مدام زیر لب میگفت:
- خدایا شکرت توان و قوه دادی که نذرمو ادا کنم. قبول کن ازمون یا الله!
سفرهٔ سبز و ظرفهای سبز و غذاهای سبزتر، آجیلهای مشکلگشا و شلهزرد و ریسه و پرچم، گوشه گوشه خانه را پر کردهبود. حاجیه خانم ایراداتش را گرفت، تا رسید به آشپزخانه. دیگ آش رشته را همی زد و گفت:
- سهگل جان، اگه دلت خواسته یه کاسه بکش بخور.
سهگل بشقابها را روی هم چید و سعی کرد سر به زیر باشد و چسبیده به کار:
- خیلی ممنون خانم، چشم، ظرفها رو آماده کنم بعد.
حاجیه خانم چشمش و فکرش رفت به طبقهٔ بالا و پسر جوانش. پلهها را یکییکی بالا رفت و با هر پلهای صدا میزد.
- شاهین... آقا شاهین...!
سهگل به حاجیه خانم زهوار دررفته خیرهشدهبود. یک نگاه به او و یک نگاهی هم به زندگی پر زرق و برقش. لحظهای آرزو کرد کاش جای او بود...پیر، خمیده، چاق، اما ... پولدار!
حالا فقط صدای حاجیه خانم میآمد.
- پاشو دیگه شاهین، پاشو دم ظهره. زودتر از خونه برو بیرون، الآن یه عالمه مهمون میاد. بده تو خونه باشی!
شاهین غرغرکنان با صدای خوابآلود از اتاقش داد زد.
- خب من اینجا خوابم دیگه، به تو و مهمونهای هر دقهات چیکار دارم؟!
- نه مادر، تو نامحرمی! قراره اینجا روضه خونده بشه. نمیشه که تو صدای خانوما رو بشنوی
شاهین با موهای شلخته و اخمی پررنگ، در اتاق را باز کرد و بیآنکه به مادرش نگاه کند، با لحن تمسخرآمیزی زیر لب گفت:
- هه... نامحرم...!
از پلهها پایین آمد و مستقیم سراغ یخچال رفت. لیوان آبش را نیمهخورده روی میز گذاشت و جواب سلام زیر لب سهگل و سمیرا را هم نداد. بعد بلند داد زد.
- دوش میگیرم بعد میرم.
سمیرا سراغ تزیین دیس حلوا رفت. سهگل کاسه آشش را دست گرفت و روی مبل لم داد، تا چند دقیقهای از خانم بودن لذت ببرد. از سهگل نبودن! لبخند تلخی روی لبش آمد. لبش به فکرهای پوچش میخندید. لب سهگل میخندید به سه گلی که در ذهنش سهگل نبود.
صدای کوبیدهشدن در به چهارچوب آمد و چند دقیقه بعد شاهین در حالیکه لباس مرتبی پوشیده و بوی عطرش با بوی حلوا و نعناداغ قاطی شده بود، از خانه بیرون رفت.
حجم
۶۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۶۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه