دانلود و خرید کتاب مجموعه داستان های کوتاه نفس
تصویر جلد کتاب مجموعه داستان های کوتاه نفس

کتاب مجموعه داستان های کوتاه نفس

انتشارات:انتشارات نظری
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب مجموعه داستان های کوتاه نفس

کتاب مجموعه داستان های کوتاه نفس نوشته گروهی از نویسندگان است  که به همت اشرف‌السادات سادات گرداوری شده است.

درباره کتاب مجموعه داستان های کوتاه نفس

ویروس کرونا توانست مردم را خانه‌نشین کند و سبک زندگی‌شان را تغییر دهد. 

کتاب پیش‌رو مجموعه برگزیده داستان‌های کوتاهی است که در زمان قرنطینه ویروس محنوس کرونا در پویشی که انجمن‌ ادبیات داستانی شهریار در پیک اول و روزهای سخت و نفس‌گیر و کمپین در خانه بمانیم برگزارکرد. این کتاب مجموعه‌ای داستان جذاب است که به همت انتشارات نظری منتشر شده است.

داستان‌ها ارتباط نزدیکی با کرونا دارند و فضای متفاوتی را ترسیم کرده‌اند. 

خواندن کتاب مجموعه داستان های کوتاه نفس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب مجموعه داستان های کوتاه نفس

از زاویه‌ای دیگر به حال این روزهایمان نگاه کنیم... بیماری آمده، دوری آمده، قرنطینه و ترس از مرگ نیز همراه لحظه‌هایمان شده اما... دقیق‌تر که نگاه کنیم زندگی زیبا و متفاوت نیز شده... همین‌که به اجبار دست از مسابقه‌ی بی‌پایان زندگی کشیدیم و در خانه‌هایمان ماندیم و شب‌ها بدون آن‌که نگران صبح فردا باشیم، ستاره‌ها را تماشا کردیم، سکوت آرامش‌بخش شب را نفس کشیدیم و نظاره‌گر طلوع خورشید شدیم... همین‌که لحظه‌هایمان در کنار عزیزانمان گذشت اما در هیاهوی پرپیچ و خم زندگی گم نشد...! همین‌که دلمان برای یک لحظه آغوش گرم، برای یک بوسه‌ی دل‌انگیز و برای فشرده شدن دست‌هایمان درهم، تنگ شد اما در عوض قلب‌هایمان بهم نزدیک شد! همین‌ها معنای زندگی را به یادمان آورد، همین‌ها دیدگانم را به روی عشق، زیبایی، رویا و خیال روشن کرد و روحمان را دوباره چون کودکی رنگ‌پاشی کرد...!

حال همه می‌دانیم که روزی این بیماری خواهد رفت، روزی دوباره عزیزانمان را با تمام وجود در آغوش خواهیم کشید و خواهیم بوسید ...و یک روز صبح نیز دوباره از خانه بیرون خواهیم زد و به جنگ سختی‌های زندگی خواهیم رفت... اما این‌بار... دیدگانمان را به جای تاریکی روشنایی فراگرفته است... این‌بار خودمان مدار زندگی را می‌چرخانیم و آیینه‌ها را می‌بینیم...!

ما دوباره که از خانه بیرون برویم می‌دانیم که باید قدر هر لحظه از زندگیمان را بدانیم چرا که از طوفانی گذر کردیم که معبد اشک‌ها و لبخندهایمان بود....!

(آری... لحظه‌ها در گذرند... زندگی باید کرد

امروز هفته سوم قرنطینه‌ست و همه‌ی خانواده جلوی تلویزیون نشستیم و اخبار را تماشا می‌کنیم. از وقتی کرونا آمده مدرسه‌ها، کلاس‌ها، دانشگاه‌ها و ... تعطیل شده‌اند، برای همین بابام مغازه اسباب‌بازی‌فروشی‌اش را بسته و در خانه می‌ماند. من هم مدرسه نمی‌روم، این خوب است ولی این‌که نمی‌توانم دوستانم را ببینم و یا برای تعطیلات عید نوروز به مسافرت برویم یا خرید عید کنم، خیلی بد است. از همه این‌ها بدتر در خانه قرنطینه شدن است؛ مامانم همش خانه را با الکل و وایتکس ضدعفونی می‌کند انقدر بوی الکل و وایتکس در خانه پیچیده که هر بار نفس می‌کشم میکروب‌های بدنم می‌گویند: (خدایا کمک).

تازه مدرسه دست از سر ما برنداشته و به جای کلاس حضوری کلاس مجازی گذاشته. پدربزرگم هم از وقتی که شنیده این ویروس علاقه بیشتری به سالمندان دارد همش در اینترنت به دنبال راه‌های پیشگیری می‌گردد.

بعد از تمام شدن اخبار بابام گفت: می‌بینید این کرونا چه بلاهایی بر سر مردم می‌آورد؟ خدا به ما رحم کند، من بیشتر از همه نگران دکترها و پرستاران هستم، امیدوارم همه چیز ختم به خیر شود. آنها واقعا زحمت زیادی برای نجات مردم می‌کشند.

مامانم هم حرف بابام را تأیید کرد و گفت: من هر روز برای سلامتی آنها آیت الکرسی می‌خوانم.

در این لحظه پدربزرگ عطسه کرد، ما هیچ عکس‌العملی نشان ندادیم اما پدربزرگ یک‌دفعه از جایش بلند شد و گفت: نکند کرونا گرفتم.

مامانم برگشت و گفت: آقا جون نمی‌خواد الکی خودتان را نگران کنید انشاالله که چیزی نیست.

بابام هم با خونسردی کامل گفت: پدر جان عطسه که چیز عادی‌ست. نترسید شما بیمار نمی‌شوید، شما خیلی قوی‌تر از این ویروس هستید، کرونا می‌ترسد به شما نزدیک شود.

ولی پدربزرگ گفت: من باید خودم را تقویت کنم.

گفتم: راستش را بخواهید شما دچار یک بیماری بدتر از کرونا شدید.


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۱۱,۰۰۰
تومان