کتاب باد در بیدزار
معرفی کتاب باد در بیدزار
رمان باد در بیدزار اثری سمبلیک از کنت گراهام است که با ترجمه سهند زرشکیان در انتشارات موغام به چاپ رسیده است.
درباره کتاب باد در بیدزار
کنت گراهام در کتاب باد در بیدزار، ماجراهای موش کور، موش آبی، آقای گورکن و وزغ خودشیفته را روایت میکند. موجوداتی دوست داشتنی که همسایۀ رودخانه هستند و همراه با هم فراز و نشیبهای زندگی را تجربه میکنند.
کنت گراهام، نویسندۀ اسکاتلندی، با خلق رمان باد در بیدزار زمان را درنوردیده و مخاطبان در نسلهای گوناگون را تحت تاثیر قرار داده است. داستان هایی که گراهام نوشته منشا الهام بسیاری از داستاننویسان و فیلمسازان شدهاند.خواندن کتاب باد در بیدزار ا به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نوجوانان مخاطبان اصلی این کتاباند اما بزرگسالان هم از خواندن آن لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب باد در بیدزار
موش کور همۀ روز خیلی سخت کار کرد. مشغول خانهتکانی بهاری خانۀ کوچکش بود. اول با جارو و گردگیر، بعد با کمک نردبان، پله و صندلی. بعدتر با برس و دوغاب. آنقدر کار کرد که گردوخاک راه گلو و چشمهایش را بست. ردّ قطرههای دوغاب همه بدن خزدار و سیاهش را آلوده کرده بود. بازوهایش خسته و کمرش گرفته بود. بهار از راه رسیده بود و زمین و زمان را رنگی و شاداب میکرد. بهار حتی به خانۀ تنگ و تاریک موش کور هم راه پیدا کرده و رنگ و بویی تازه به آن بخشیده بود.
موش کور خسته و مانده از خانهتکانی طاقتفرسا، برس را روی زمین انداخت و گفت: وای، خسته شدم! دیگر بس است هر چه خانهتکانی کردم! سپس بیآنکه کتش را بپوشد، از خانه بیرون رفت. گویی ندایی مرموز از بیرون او را به سمت خود میخواند. از میان تونل کوچک و شیبدار راهش را باز کرد و به جادۀ شنی کالسکهرو رسید.
این مسیر برای حیواناتی بود که نزدیکتر به خورشید و آسمان زندگی میکردند. موش کور پنجهکشان تقال میکرد و به هر زحمتی بود پیش میرفت. پنجههای ظریف و کوچکش را به کار انداخته بود و غرغرکنان با خود میگفت: برو که رفتیم! بالا، بالا، بالاتر! تا اینکه سرانجام بوووم!!! پوزهاش از خاک بیرون زد و گرمای آفتاب را احساس کرد. چیزی نگذشت که موش کور خوشخوشک روی چمنهای گرم علفزاری بزرگ غلت میزد و قل میخورد.
حجم
۷۱۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۷۱۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
نظرات کاربران
شخصیت پردازی زیبا
خوب بود.