کتاب ساختمان ۱۴۱۰
معرفی کتاب ساختمان ۱۴۱۰
کتاب ساختمان ۱۴۱۰ نمایشنامهای کوتاه از هنگامه آقاسی است که نشر بید آن را به تازگی به چاپ رسانده است.
این نمایشنامه با مضمونی اجتماعی و رگههایی از طنز به بررسی یکی از معظلات موجود در جامعه یعنی عدم شناخت افراد و تاثیر تکنولوژی و فضای مجازی در زندگی اجتماعی مردم یک شهر می پردازد. موضوعی شناخته شده که با زبان ساده نویسنده، تاثیرگذاری این اثر را بیشتر کرده است.
خواندن کتاب ساختمان ۱۴۱۰ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه علاقهمندان به نمایشنامه مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب ساختمان ۱۴۱۰
خانم فرداییان: وااااای، اصلاً یادم رفت بگم برای چی امروز آمدم اینجا. راستش مدتی هست که به دنبال یک دخترخانم خوب برای ازدواج با پسرم هستم. موارد زیادی بهمون پیشنهاد شده ولی هیچکدام در حد و اندازه ما و پرستیژ خانوادگی ما نیستند. این حرفها گفتن نداره ولی مثلاً پسر من، بند کفش فوتبالیاش در لیوتل، ۲۰۵۶ عدد لایک خورده. این همیشه افتخار بزرگی بوده برای من و پدرش. تازگی هم در یک دانشگاه مجازی بسیار معتبر مشغول به تحصیل هست. با این فن آوری جدید، فقط روزی نیم ساعت به مانیتور نگاه میکنه و اطلاعات خودبخود وارد مغزش میشه. من و پدرش امسال برای تولدش یک هدیه غافلگیر کننده خریدیم.
مادر محبوبه: چه هدیهای؟
خانم فرداییان: براش یه دستگاه چنج آی کالر خریدیم
مادر محبوبه: این دیگه چیه؟
خانم فرداییان: روی این دستگاه یک مانیتور وجود داره همراه با عکس چندین رنگ مختلف چشم. فرد با نگاهکردن به هرکدام از عکسها، رنگ چشمش مطابق رنگ چشم عکس میشه. پسرم هر روز سه بار رنگ چشمهایش رو با این دستگاه عوض میکنه و عکسش رو میزاره در لیوتل. خیلی لایک میخوره. وسیله جالبیه.
مادر محبوبه: پناهبرخدا
خانم فرداییان: راستش، پسر من چند روز پیش توی لیوتل، یک عکس در صفحه شخصی دختر شما دیده بود. عکس یک گونه کمیاب از ستارههای دریایی.
مادر محبوبه: خب؟
خانم فرداییان: خب پسر من از بچگی خیلی به ستاره دریایی علاقه داشت. طبع شعرش همیشه با دیدن ستاره دریایی شکوفا میشه. حتی قراره به بخشی از پوست بدنش، قسمتی از یک ستاره دریایی رو پیوند بزنند. اینجوری طبع شعرش همیشه شکوفا میشه.
مادر محبوبه: وااااا، حالا میشه یکی از شعرهای پسرتون رو برامون بخونید؟
خانم فرداییان: البته چون هنوز کتاب شعرش چاپ نشده و با ناشر به توافق نرسیدن، درست نیست که بخونم ولی دیگه چون محبوبه جان قراره عروس ما بشه، میخونم.
اینم یکی از اشعارش:
چشمهای من صورتی و آبی و بنفش میشه هر روز، ولی تو رنگت صورتیه، پس بشین پاشو، بشین پاشو، پاشو بشین، ای صورتیه لوس
مادر محبوبه: راستش من متوجه منظور شعر نشدم!! میشه کمی توضیح بدهید؟
خانم فرداییان: راستش این شعر، یک نوع حس جاری شده در طبع شعری پسرم هست. خودش هم هنوز نمیدونه منظورش واقعاً چی هست. قرار هست یک کتابی بنویسه راجع به حدسهایی که میتوان در مورد منظور این شعر زد
(مادر و محبوبه همچنان با بهت و تعجب نگاه میکنند).
خانم فرداییان: راستی لطفاً منظره پنجره اتاق رو عوض کنید.
مادر محبوبه: آخه چطوری؟
خانم فرداییان: مگر شما ویو چنجر ندارید؟ در ویو چنجر، شما بهدلخواه میتوانید نمای بیرون پنجره رو تغییر بدهید. مثلاً من الان دوست دارم الان شب باشه. شب ها خیلی رمانتیکتر هستند.
خانم فرداییان: راستی من یک خواهش دارم از شما
مادر محبوبه: بفرمایید.
حجم
۱۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳ صفحه
حجم
۱۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳ صفحه
نظرات کاربران
قیمت کتابی با این حجم کم، خیلی گران است.