کتاب درآمدی بر لایه های دانش

کتاب درآمدی بر لایه های دانش نوشتهٔ محمدرضا فلاح‌شیروانی در انتشارات پژوهشکده تبلیغ و مطالعات اسلامی باقرالعلوم (ع) به چاپ رسیده است. این کتاب با بررسی لایه‌های دانش‌ورزی در علوم اسلامی، به دنبال پاسخ برخی سؤالات دربارهٔ ناکارآمدی روش‌های پیشین در این حوزه است.

درباره کتاب درآمدی بر لایه های دانش

 از آنجا که به طور معمول درباره لایه های دانش مباحثه نمیکنیم و با آن آشنا نمی شویم، به محض احساس حل نشدن مشکلات جامعه، دوباره بر همان گونه های سابق تحقیقی اصرار بیشتری می ورزیم و دقت بیشتری به کار می بندیم. درعین حال، بانگاهی دوباره می فهمیم که مشکلات جامعه هنوزهم حل نمی شود. اثرحاضردرآمدی برتبیین لایه های دانش ونقش، جایگاه و کارکرد هر کدام از این لایه ها می باشد.

کتاب درآمدی بر لایه های دانش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای تمام محققین و پژوهشگران، به خصوص پژوهشگران مباحث اسلامی مفید خواهد بود.

بخشی از کتاب درآمدی بر لایه های دانش

می‌فهمم که رویه‌های غلطی وجود دارد و از دسته ای اندیشه های پایه تغذيه می کند. اما شما نهایتا می فهمید که از لحاظ کاربردی به روشی دیگری باید عمل کرد. از آنجا که من اهل نگاههای بنیادین هستم، متوجه شدم نوع نگاه به زن غلط است. من شهید مطهری می توانم بفهمم. شما که نمی توانید بفهمید، اصلا اهل این عمق ها نیستید که بتوانید متوجه بشوید.

برای اینکه کسی بتواند تحقيق بنیادین جهت دار ارائه کند، باید هم اهل بنیادهای نظری باشد، هم أهل میدان. واقعا هیچ راهی غیر از این نیست.

برای اینکه تحقيق نتیجه شیرین و رشد آفرینی بدهد و مسئله را به حال نزدیک کند، خود پژوهشگر بنیادین باید مسئله را ببیند، وگرنه نتیجه مطلوبی نخواهد داشت. پژوهشگر بنیادین می تواند با کمی تحقیق دقیق، مسئله را بفهمد؛ اما این روش با لمس مسئله تفاوت دارد. اگر مسئله ای، مسئله خود پژوهشگر نباشد، خروجی اساسا نمی تواند خروجي خوب و متناسبی باشد.

من زمانی به این فکر می کردم که شهید مطهری چرا با رفقای خودش فرق دارد؟ شهید مطهری مانند رفقایش اهل تحقیقات بنیادین است، ولی اهل کار دیگری هم بوده است و با ذهن و دلش مسائل عینی جامعه آن روز را درک کرده است؛ مثلا دیده است چطور در جریان انقلابی با هم درگیر شدند. دراین باره خون دل خورده و احساس کرده است که ضعف هایی در لایه های بنیادین وجود دارد.غلطی وجود دارد و از دسته ای اندیشه های پایه تغذيه می کند. اما شما نهایتا می فهمید که از لحاظ کاربردی به روشی دیگری باید عمل کرد. از آنجا که من اهل نگاههای بنیادین هستم، متوجه شدم نوع نگاه به زن غلط است. من شهید مطهری می توانم بفهمم. شما که نمی توانید بفهمید، اصلا اهل این عمق ها نیستید که بتوانید متوجه بشوید.

برای اینکه کسی بتواند تحقيق بنیادین جهت دار ارائه کند، باید هم اهل بنیادهای نظری باشد، هم أهل میدان. واقعا هیچ راهی غیر از این نیست.

برای اینکه تحقيق نتیجه شیرین و رشد آفرینی بدهد و مسئله را به حال نزدیک کند، خود پژوهشگر بنیادین باید مسئله را ببیند، وگرنه نتیجه مطلوبی نخواهد داشت. پژوهشگر بنیادین می تواند با کمی تحقیق دقیق، مسئله را بفهمد؛ اما این روش با لمس مسئله تفاوت دارد. اگر مسئله ای، مسئله خود پژوهشگر نباشد، خروجی اساسا نمی تواند خروجي خوب و متناسبی باشد.

من زمانی به این فکر می کردم که شهید مطهری چرا با رفقای خودش فرق دارد؟ شهید مطهری مانند رفقایش اهل تحقیقات بنیادین است، ولی اهل کار دیگری هم بوده است و با ذهن و دلش مسائل عینی جامعه آن روز را درک کرده است؛ مثلا دیده است چطور در جریان انقلابی با هم درگیر شدند. دراین باره خون دل خورده و احساس کرده است که ضعف هایی در لایه های بنیادین وجود دارد.