کتاب همسفر پنهان
معرفی کتاب همسفر پنهان
کتاب همسفر پنهان نوشته سعید شیرزادخانی است. این کتاب درباره جن و قدمت زندگی جن کنار انسان، طول عمر جن، انسانهایی با انرژی های متفاوت، تسخیر کالبد انسان توسط جن، طلسم و دعا، توانایی های جن و... است.
درباره کتاب همسفر پنهان
نویسنده در مقدمه کتاب توضیح میدهد که از ۱۴ سالگی علاقه به شناخت موجودات ماورایی دروجودش شروع شد و بعد از آن با مطالعه بسیار شروع به شناخت این جهان کرد. بخش اول کتاب تجربههای شخصی نویسنده است داستان مردی بهنام رضا که بعد از نجات دادن یک بچهگربه ارتباطی با موجودات ماورایی میگیرد و همین موضوع تمام زندگیاش را تحت تاثیر قرار میدهد، بخش دوم تحقیقات و تفکرات نویسنده و بخش سوم تجربههای دیگران است. کلمه جن برگرفته از کلمهٔ جنین است، به معنای موجودی که وجود دارد ولی دیده نمیشود. نویسنده در این کتاب توضیح میدهد کلمه جن برگرفته از کلمهٔ جنین است، به معنای موجودی که وجود دارد ولی دیده نمیشود. این کتاب مجموعهای از پژوهشها و تفکرات نویسنده است.
خواندن کتاب همسفر پنهان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به شناخت موضوعات ماورایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب همسفر پنهان
طبق معمول هر روز تابستان که از صبح تا شب با بچههای محل در کوچه بازی میکرد پس از پایان بازی احساس گرسنگی کرده و به سوی خانه برگشت. لبهایش خشک و پوست صورتش در آفتاب سوخته بود. با آستین پیراهن عرق پیشانی را پاک کرد، نگاهی به دمپاییهای خاکآلودش کرد. با خود اندیشید که پس از ورود به خانه روی حیاط پاهایش را بشوید تا از جیغ و داد مادر در امان باشد.
مثل تمام بچهها همهٔ فکرش بازی بود و فارغ از سختیهای دنیا و غافل از اینکه او نیز روزی مانند همه بزرگترها باید به جنگ زندگی برود.
در مسیر ناگهان از چاه کوچک و نیمهکاره رها شدهٔ همسایه صدای نالهٔ بچهگربهای را شنید؛ چاه خشک و حدود چهار متر عمق داشت؛ دو زانو سر چاه نشست و به داخل آن نگاه کرد. بچهگربهای را دید که ناامیدانه به دیوار چاه میپرید؛ میخواست خود را بیرون بکشد ولی باز به درون چاه سقوط میکرد.
به حیوانات علاقه داشت و علیرغم مخالفت پدر و مادر از بچهگربهای که اکنون دیگر بزرگ شده بود نگهداری میکرد. بچهگربه ملتمسانه تقاضای کمک میکرد. به خانه رفت، یک کیسه و طناب و یک چوب بلند و صاف آورد و با صرف زمان زیادی موفق شد بچهگربه را به داخل کیسه بفرستد. او را به زیرزمین خانه برد و در جعبه بزرگی گذاشت؛ برایش آب و غذا برد و تنهایش گذاشت تا بدون ترس غذا بخورد. جوان بود و تازه زندگی مستقل از مادر را شروع کرده بود و شاید به خاطر همین بیتجربگی در چاه افتاده بود. چند ساعت مهمان رضا بود و به خاطر صداهای غیرعادی که از خود سر میداد او را وامیداشت که زود به زود به او سر بزند.
برخی از مردم فکر میکنند گربهها فقط میو میو میکنند ولی آنها قادر هستند در زمانهای مختلف مثلاً جدال بر سر قلمرو دهها صدا از حنجره خود خارج کنند. به او میگفت نترس کوچولو هوا که خنک شد آزادت خواهم کرد.
حجم
۵۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۵۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
نظرات کاربران
بنظرم وقتتون طلف نکنید