دانلود و خرید کتاب صمد، بزرگ مرد کوچک رضا بهرامی
تصویر جلد کتاب صمد، بزرگ مرد کوچک

کتاب صمد، بزرگ مرد کوچک

نویسنده:رضا بهرامی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صمد، بزرگ مرد کوچک

کتاب الکترونیکی «صمد، بزرگ مرد کوچک» نوشتهٔ رضا بهرامی در انتشارات ورجاوند چاپ شده است. در این اثر با ماجراهای زندگی پسری روستایی به نام صمد است آشنا می شویم که می‌کوشد با مشکلات ریز و درشت زندگی، از جمله فقر و تنهایی بجنگد و تمام نیروی خود را در جهت محقق ساختن رویاهایش به خدمت بگیرد. خواندن چنین سرگذشت‌هایی، نشان می‌دهد که شکست‌ها و ناملایمات‌، گاه می‌توانند نقطه‌ٔ عطف زندگی ما باشند، اگر تاب‌آوری را به‌خوبی آموخته باشیم.

درباره کتاب صمد، بزرگ مرد کوچک

تاب‌آوری از سه رکن اصلی تشکیل شده است؛ من هستم، من می‌توانم و من دارم. در داستان پیش رو، صمد، بزرگ‌مرد کوچک ما، قهرمانی که بدون تحصیلات دانشگاهی، آموزش تخصصی و یا مطالعات مرتبط با تاب‌آوری، این سه رکن را می‌شناسد.

عزت نفس، اراده و تفکر خلاقش را مدیون اولین رکن تاب‌آوری، «من هستم»، است.

توانمندی، جسارت و قدرت تصمیم‌گیری و حل مشکلات را وام‌دار دومین رکن تاب‌آوری، «من می‌توانم»، و درنهایت، ارتباط مؤثر، مشورت و دریافت حمایت از افراد توانمند، سومین رکن تاب‌آوری او، «من دارم»، است.

کتاب صمد، بزرگ مرد کوچک را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به مطالعهٔ زندگی‌نامه‌ها پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب صمد، بزرگ مرد کوچک

قفل کردم.

وارد شدم. از آقایی که مسئول پذیرش بود، یک اتاق خواستم‌ و گفتم که چند ساعت بیشتر نمی‌‌مانم. یک فرم جلویم گذاشت تا پر کنم، بعد هم کارت ملی و شناسنامه‌ام‌ را تحویل گرفت و یک کلید به دستم داد.

روی آویز چوبی کلید شماره‌ی‌ ۲۰۹ حک شده بود. تشکر کردم و روانه‌ی‌ اتاق شدم. در را که باز کردم بوی کهنه‌ی چوب آرامش خانه را در ذهنم تداعی کرد. کتم را درآوردم و داخل گنجه‌ آویزان کردم. سوئیچ و موبایل را روی میز چوبی کنار تخت گذاشتم. پرده را کنار زدم و نگاهی به منظره‌ی بیرون انداختم. بعد بهتر دیدم قبل از خواب یک‌ دوش آب سرد بگیرم و همین کار را هم کردم. گرمایی که بعد از دوش زیر پوستم جریان یافته بود چنان رخوتی در من ایجاد کرد که به محض دراز کشیدن‌ روی تخت خوابم برد.

با صدای جیغ و داد چند بچه از خواب پریدم. چشم‌هایم را باز کردم و روی تخت جابه‌‌جا شدم. به سمت پنجره‌ی کوچک اتاق چرخیدم. هوا گرگ‌ومیش‌ شده بود. دستم را دراز کردم و آباژور روی‌ میز چوبی کنار تخت را روشن کردم. موبایلم را برداشتم و نگاهی به ساعت روی صفحه‌اش انداختم. سه ساعتی می‌شد که خوابیده بودم. چقدر به این استراحت نیاز داشتم. بلند شدم و رفتم جلوی آینه.

محمد کلهر
۱۴۰۱/۰۸/۱۵

برای خواندن مفیده پیشنهاد میکنم

حجم

۶۶۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۹ صفحه

حجم

۶۶۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۹ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان