کتاب شرح هجران
معرفی کتاب شرح هجران
کتاب شرح هجران نوشته محمدامین عدالتی است. این کتاب مجموعهای از اشعار این شاعر توانا است که انتشارات متخصصان منتشر کرده است.
درباره کتاب شرح هجران
شعر زبان احساس است و انسان امروز در میان زندگی ماشینی و دغدغههای کاری خودش و احساساتش را گم کرده است این کتاب میتواند روح شاعر را با خودش آشتی دهد.
عدالتی شاعر توانایی است او در کتابش توانسته است به خوبی از ویژگیهای زبان فارسی استفاده کند و با ساختن تعبیرها و عبارتهای تازه و بدیع مخاطب را با خود به دنیای احساساتش ببرد. او به خوبی توانسته است از احساساتش سخن بگوید و مخاطب شعرهایش را قدم به قدم به دنیایی که میخواهد ببرد.
این دفتر یادآور نام و کلام مولانا جلالالدین محمّد بلخی است. شاعر و عالمی که در مشرق در بلخ، به این جهان آمد و در مغرب طلوع کرد و ازاینرو ملای رومی لقب یافت او که سر حلقۀ فقیهان بود و بزرگ عارفان شد و هنوز از پس قرون آوایش ما را به جستجو در احوال و ریشههایمان برمیانگیزاند. او که به خورشید رسید و از چشمه زلال آن نوشید و همگان را از تابش و دریافت معرفت به آن بینصیب نگذاشت.
خواندن کتاب شرح هجران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به شعر معاصر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شرح هجران
بود مُل در جام و یک گل بیپناه
خود پناهش جان پاکان و خدای
غم حدیث نفس، تن کون و مکان
عقل جوشید و خروشش شد زمان
نالهها اندر رثای وصل بود
حسرتی از انشقاق و وصل بود
جُست او در من پناه دیگران
کو پناهش چاه و راز دیگران
هم سراپا اشتیاق و اضطرار
صبر و درد سوختن در انتظار
پس قلم برداشت در خاک فنا
نکتهها شد بهر خوبان هم سنا
دانهای از خِرمَن هستی بجُست
دام من، اندیشه من او را سزاست
ایمنی از آتش است و هم جزاست
آه کشتیبان! ندانستش که خود
هم گل و هم ریشه در اندیشه بود
از چه رو بر قرعۀ نطع وجود
آفریدستش مرا بهر سجود
من رهایی بحر دوستتر میداشتم
باغ و بستان کودکی دوستتر میداشتم
راحت جان در رهای دیگران
نسیهها در نقد جان دیگران.
ای خزان زندگی آواز من
ای کلام بندگی هم راز من
ای ندیده رنگ غم شب گنج من
تیرگی گرداب رفتن رنج من
وصلجویم روزگارا اصل خویش
خسته از این زندگی مأوای خویش
شب ز دریا من جنون آموختم
روزها از نور و آتش سوختم
ای من آن صیدم که صیّاد فلک
خود ز گرداب فنا میجُست شکّ
یاد آن آهوی وحشی کو نداشت
یار و نالان در بیابان میشتافت.
من به هر دَر کویها گر بَر شدم
همدم غم، جام خوشحالان شدم
بشکنم گر این حجاب و واسطه
هیچ نالد کو کجا شد فاصله
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۲ صفحه