کتاب درآمدی که حق شماست
معرفی کتاب درآمدی که حق شماست
درآمدی که حق شماست ... نوشته نیکول ویلیامز و ترجمه نیلوفر صولتی دهکردی و خلیل رضوی است. این اثر یکی از کتابهای مجموعه زندگی و کسبوکار موفق برای همه است که در انتشارات کهکشان دانش به چاپ میرسد.
درباره کتاب درآمدی که حق شماست ...
این کتاب به شما می گوید چگونه در زندگی و حرفهٔ خود سرمایهگذاری کنید. چگونه پول و احترام بیشتری کسب کنید، چگونه ارزش خود را بسنجید، چگونه درخواست کنید و بیشتر درآمد کسب کنید، چگونه بتوانید روی دیگران تاٌثیر بگذارید، استقلال بیشتری کسب کنید.
این یک کتاب شغلی است که روی تعریف مجدد سرمایهگذاری، ریسک و پول تمرکز دارد و نه یک کتاب راهنمای مالی.
ویلیامز در مورد پول از پسانداز تا سرمایهگذاری و از دید پیشرفت شغلی و کارآفرینی آزاد صحبت میکند.
هدف او از نگارش این کتاب این است که الهامبخش شما باشد و به شما به جای احساس فرسودگی و گناه، احساس خوشبینی و امیدواری بدهد. یکی دیگر از اهداف او ، اشتراک یک سری توصیههای غیر متداول است و همچنین بیان دیدگاههای سایر زنانی که همین کار را انجام میدهند، یعنی پلههای موفقیت را در اینجا و در حال حاضر میپیمایند.
خواندن کتاب درآمدی که حق شماست ... را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه دوستداران کتابهای موفقیت مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب درآمدی که حق شماست ...
درک ارزش بازار
"من در انجام سخنرانی، عالی هستم. من عاشق این هستم که روی صحنه بروم و انرژی جمعیت را احساس کنم. من دورهٔ سخنرانی را به اتمام رساندم و ارزیابی من فوقالعاده است".
"خیلی هم عالی... اما ما به دنبال یک طراح وبسایت هستیم".
آیا میخواهید با حرفهٔ خود بیشتر خلق کنید؟ آیا میخواهید پول بیشتر، تأثیرگذاری بیشتر، قدرت انعطاف بیشتر و کنترل بیشتر داشته باشید؟
شما باید بازار را درک کنید. خواستههای بیشتر بازار چیست؟ آنها چه میخواهند؟
هرچه درک بیشتری از بازارِ خود داشته باشید و هرچه بتوانید نیازهای آنها را بهتر برآورده کنید، میتوانید ثروت بیشتری ایجاد کنید. در چهار فصلِ گذشته ما بر شما تمرکز کردیم، چه ارزشی دارید و چه میخواهید. اکنون وقت آن است خودتان را جای دیگری بگذارید. شما باید کاملاً درک کنید که بازار چه ارزشی دارد. فرقی نمیکند کارمند باشید یا کارآفرین، شما خودتان را به شخصی "میفروشید". شما باید به ذهن آن شخص وارد شوید و بفهمید که او به چه چیزی نیاز دارد و مایل است برای چه چیزی پول پرداخت کند.
اینگونه دربارهاش فکر کنید. شما میتوانید با استعدادترین هنرمند اطراف خود باشید. شما میتوانید شاهکارهای آوانگارد و پیشرفتهای خلق کنید که با آثار پیکاسو رقابت میکنند. اما اگر میخواهید کار خود را به یک شرکت استخراج معدن بفروشید- موفق باشید! مگر اینکه آنها در حال تغییر طراحی دفتر خود باشند. هنرِ عالی احتمالاً اولویتِ اصلی آنها نیست. شما باید "بازار" خود را از بیرون بشناسید و باید بفهمید که ارزشهای آنها با ارزش شما چهقدر مطابقت دارد. این مسئولیت شماست.
من مشتریای دارم که عاشق نوشتن آثار خلاقانه است. او میتواند صحنهای را به صورت کاملاً واقعی خلق کند که شما تصور کنید درست آنجا بودید. او دوست دارد به آرامی و با دقت بنویسد، هر کلمه را به نحو احسن انتخاب نماید. چند ماه پیش، او چند قسمت از کار خود را به روزنامهٔ محلی تحویل داد، و وقتی آنها به متن او دست بردند، بسیار رنجیده خاطر شد. او با این تجربهٔ ناخوشایندی که به دست آورده بود نزد من آمد و گفت: "نمیفهمم، من همیشه به خاطر نوشتنم مورد تحسین قرار میگرفتم و خیلی سخت روی این قسمتها کار کردم. چه چیزی اشتباه پیش رفت؟"
من با یک دوست روزنامهنگار در اینباره مشورت کردم، و او به صراحت چنین جواب داد:
"خوب، روزنامهها برای جملات زیبا و صحنههای هنرمندانه ارزش قائل نیستند، مگر اینکه آمار و حقایقْ آنها را اثبات کند، حداقل بخش اخبار اینگونه نیست. روزنامه برای سرعت، کارایی، دقت و سادگی ارزش قائل است. این چیزی است که آنها باید به خوانندگانشان تحویل دهند، بنابراین این چیزی است که آنها از نویسندگان انتظار دارند."
من نزد مشتریِ خود برگشتم و در مورد این شرایط صحبت کردیم. تجربهٔ غیرایدهآل او باعث نشده است که کار او کمارزشتر به نظر برسد و یا از مطالعه لذت نبرد. او فقط بازار خود را در نظر نگرفته بود. بخش اخبار، محل اشتباهی بود که میتوانست برای چاپ مطلبش انتخاب کند، به ویژه هنگامی که او صادقانه برای هنر، زمان و خلق نوآوری، ارزش قائل است. او بدون توجه به ارزش بازارِ مورد نظر خود، و تنها با تمرکز بر ارزشهای شخصی، خود را برای شکست آماده کرد.
در این فصل، شما یک دیدگاه صادقانه و عملی به آنچه که بازار میخواهد، دست خواهید یافت. اینها اصولی است که "خریدار" شما به ندرت و یا به تعبیری هرگز برای شما افشاء نخواهد کرد. و برای اینکه از این بحث بیشترین بهره را ببرید، باید از خواستههای خودتان دست بکشید. برخی از این ایدهها ترسناک هستند. آنها از شما میخواهند ابتکار عمل داشته باشید، شجاع باشید، به صحبتهای خود عمل کنید و درک کنید که پول در واقع چگونه بر تصمیمات و نیروهای بازار تأثیر میگذارد. اما، ارزشهای بازار شخصی نیستند. این ربطی ندارد که شما کاری کنید مردم شما را دوست بدارند. با احساس قدردانی از ارزشهای خود و درکِ دقیق ارزشهای شغلی خود، میتوانید مستقیماً بازار خود را جلوی چشم خود ببینید و آماده شوید تا دیگران را تحت تأثیر قرار دهید.
دری به سوی فرصت
این درسی است که در طبیعت انسان نهادینه شده است. هرچه بیشتر چیزی را بخواهیم و سؤالات کمتری بپرسیم، درنتیجه، حقایق کمتری به دست خواهیم آورد:
"بنابراین اگر لولهها زنگ زده باشند و سقف نیاز به تعویض داشته باشد به من نگو من عاشق این خانه هستم! و میخواهم پیشنهاد خرید آن را بدهم."
"من حتی نیازی به دانستن واژهٔ "قسطی" ندارم. این لباس عالی است. من آن را میخواهم و باید داشته باشم. پس رسید آن را همین الان به من بده."
"مگر من به دستمزد اهمیت میدهم؟ من را استخدام کن! من را استخدام کن! اهمیتی نمیدهم که آیا شما دارای اخلاقیات جالب یا حتّی صادق هستید. من به شدت به این شغل احتیاج دارم."
به من اعتماد کن. من هم آنجا بودهام من به تازگی یک معاملهٔ مهم سرمایهگذاری را به پایان رساندهام و باید قبل از امضای نقطهچینها، سؤالات بیشتری میپرسیدم. این مسئله برای من وقتی که من با رئیسِ بانک برای یک ناهار در یک جشن شرکت کرده بودم، آشکارتر شد و سرانجام از او پرسیدم که به نظر او، چه چیزی یک سرمایهگذاری تجاری را فوقالعاده میسازد. همانطور که او معیارهای شخصی و سازمانی خود را ارائه میداد متوجه شدم که من میتوانستم برای خود و شغلم موقعیت بهتری داشته باشم. من فهمیدم که معاملهٔ خوبی انجام دادهام، اما میتوانستم برای یک معاملهٔ خیلی بهتر، چانه بزنم. من همچنین متوجه شدم که سخنان او هم در مورد کارآفرینان و کارمندان، صدق میکند.
آیا به دنبال راهاندازی یک کسبوکار هستید؟ آیا به پول سرمایهگذاری نیاز دارید؟ آیا میخواهید به دنبال آن بیشتری باشید که در فصل پیش به آن پرداختیم؟ آیا میخواهید مسیر خود را عوض کنید و به سمت یک هدف بزرگ قدم بردارید؟
درسی که در وعدهٔ ناهار آموختم بسیار ارزشمند بود و اکنون قصد دارم آن را با شما به اشتراک بگذارم. مهم نیست که در حرفهٔ خود چه کسی هستید یا کجا هستید. اگر میخواهید کسی روی کار شما ریسک کند، شما را استخدام کند، به شما ترفیع دهد، به شما یک دورهٔ کارآموزی یا مقداری پول نقد جهت سرمایهگذاری ارائه کند، شما میبایست این اصول را فرا گیرید. قلم به دست بگیرید و آماده شوید تا از بانکدار من بیاموزید.
حجم
۱۹۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۴ صفحه
حجم
۱۹۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۴ صفحه