کتاب عبور از آتش
معرفی کتاب عبور از آتش
کتاب عبور از آتش اثری از اسماعیل رستمی، و مجموعه تجربیات ناب او در زمینه کارآفرینی است که در انتشارات مانیان به چاپ رسیده است.
درباره کتاب عبور از آتش
عبور از آتش، مجموعه تجربههای ناب یک کارآفرین جوان و موفق به نام اسماعیل رستمی است. او که امروز در قله موفقیت ایستاده است و به قول خودش از آتش عبور کرده است، مسیری پرفراز و نشیب را پشت سر گذاشته است. مسیری که هرچند سوختن در آتش را در بر داشت اما بهایش، به دست آوردن تجربیاتی ارزشمند بود که زندگی او را از این رو به آن رو کرده است.
او در این کتاب با زبانی ساده و روان به بیان خاطرات خود از روزهای آغاز کار و فعالیتش میگوید. در خلال این خاطرات، مشکلاتی را بیان میکند که در مسیر بر سر راهش قرار گرفتند و تجربهاش از رویارویی و مواجه شدن با مشکلات را بیان میکند. او در این سخنان مسیری را ترسیم میکند که طی کردنش ده سالی به طول انجامید و یادگیریهایی ارزشمند در بر داشت که البته هرگز تمام نمیشوند.
کتاب عبور از آتش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب عبور از آتش را به تمام مدیران و کارآفرینان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عبور از آتش
روزها میگذشت و من دستاوردی نداشتم. یک روز اتفاقی بیلبورد موسسهای را دیدم با عنوان هزار راه نرفته در کسب و کار با حضور استاد دکتر علی اصغر جهانگیری، پدر کسب و کار ایران، که در موسسه ایرانیان موفق البرز برگزار میشد. آموزشهای بسیار خوب و مفیدی رویکردم و نگاهم راتغییر داد. در این مدت به قدری در مشکلات غرق شده بودم که کلا تمرکزم را از دست داده بودم و اصلا از آموزش و مشاوره و رسیدن به خودم غافل شده بودم.
در مورد مشکلم با ایشان صحبت کردم، مسئلهای که هیچ وقت به هیچکس نگفتم چون به تجربه آموخته بودم که هر وقت به مشکل میخوری دور و بریها برای راهکار فقط سرزنش یا افسوس دارند، میدانستم نتیجه نخواهم گرفت ولی این استاد بزرگوار صمیمانه راهنماییم کردند و از شرایطی که در جوانی برای خودشان بوجود آمده بود تعریف کردند.
با تور یکروزه به کندلوس رفتیم و از مجموعه بینظیری که دکتر جهانگیری آنجا راهاندازی کرده بودند و واقعا دانشگاهی بزرگ برای کسب تجربه در حوزه کسب و کار و ایده و خلاقیت بود دیدن کردیم.
ایشان گفتند زمانی که خودم ورشکست شده بودم سه راه بیشتر نداشتم: یا باید از کشور فرار میکردم/یا باید خودکشی میکردم/ و اما راه سوم این بود که باید محکم میماندم و ادامه میدادم و من راه سوم را انتخاب کردم. پس شروع کردم به تک تک طلبکارها زنگ زدن و با همه آنها صحبت کردم و شرایط را نقل کردم و گفتم همچنان دارم کار میکنم و اعتباری با دقت بیشتر خرید و فروش میکردم. حتی با خنده گفتند که به قدری هر روز به طلبکارهایشان زنگ زده بودند که دیگر این بار طلبکارها جواب تلفن ایشانرا نمیدادند.
مغزم این صحبتهای دکتر جهانگیری برای من که آن لحظه واقعا قفل شده بود و نمیدانستم چکار باید بکنم مثل آب روی آتش بود. من هم شروع کردم به طلبکارها زنگ زدم، البته خیلی سخت بود اما من چندسالی بود با تعدادی از آنها کار میکردم. کاملا من را میشناختند و میدانستند که دنبال کلاهبرداری نیستم. فقط سیستمم دچار بحران شده. با هر زبانی بود خیلی از آنها را راضی کردم. ضعف من بی تجربهگی و آموزش ندیدن بود که هزینه سنگینی هم بابت این آموزش ندیدن پرداخت کردم.
حجم
۲٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه
حجم
۲٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۰۲ صفحه