دانلود و خرید کتاب عشق، محراب، غربت مصطفی ایزدی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب عشق، محراب، غربت اثر مصطفی ایزدی

کتاب عشق، محراب، غربت

نویسنده:مصطفی ایزدی
انتشارات:انتشارات کویر
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب عشق، محراب، غربت

عشق، محراب، غربت نوشته مصطفی ایزدی دربر دارنده خاطرات این نویسنده از مساجدی است که در اروپا از آنها بازدید کرده است.

 درباره کتاب عشق، محراب، غربت

مصطفی ایزدی چند سال پیش در دو ماموریت اداری از طرف شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی، به عنوان تهیه کننده مجموعه تلویزیونی «مسلمانان»، به اروپا رفت و در شهرهای مهم ۱۰ کشور قاره سبز، ماموریت فرهنگی خود را پیگیری کرد. در این دو سفر که مجموعا ۷۵ روز به طول انجامید، به اتفاق همکاران، در پی یافتن مسلمانان فعال، مساجد کوچک و بزرگ، مراکز فرهنگی متعلق به مسلمانان و هر پدیده‌ای که نماد مسلمانی داشت بود.

این کشورها، به ترتیب زمانی عبارتند از

الف، سفر اول، اسفندماه ۷۵:

انگستان (لندن، برادفورد و ساری)، فرانسه (پاریس، اوری، لیون)، بلژیک (بروکسل)، هلند (آمستردام و زآندون)، سوئیس (برن و ژنو). در این سفر آقای حمید روزبهانی به عنوان تصویربردار و آقای محمود شولیزاده به عنوان کارگردان همراه نویسنده بودند.

ب، سفر دوم، خرداد و تیر ۷۷:

آلمان (بن، آخن، برلین، هانوفر، هامبورگ، مونیخ و کلن)، اسپانیا (مادرید، بارسلون، کردوا، گرانادا، سویا، ماربیا)، پرتقال (لیسبون و فاطیما)، ایتالیا (رم، پروجا، ونیز، ناپل، جزیره سیسیل و میلان)، سوئد (استکهلم، مالمو، ترول هتان و اپسالا)، اتریش (وین)

در این سفر زنده یاد فواد نجف زاده به عنوان تصویربردار و آقای احمد قربانی به عنوان کارگردان همراه ایزدی بودند.

 ایزدی می‌گوید: «در هر یک از این شهرها، مسائل گوناگونی برای اکیپ تولید برنامه مسلمانان به وجود می آمد که برایمان قابل توجه بود، چون همه مان برای اولین بار بود که به اروپا رفته بودیم، چندان هم که باید و شاید، زبان نمی دانستیم، به جز آقایان نجف زاده و آقای شولیزاده که می توانستند به انگلیسی سخن بگویند. آلمانی و فرانسوی و پرتقالی، سوئدی و اسپانیولی و ایتالیائی که برایمان کاملا بیگانه بود.»

مصسطفی ایزدی در این سفر ۷۵ روزه، هرچه که می‌دید و می‌شنید، روی کاغذ می نوشت. در واقع او گزارش نسبتا جامعی از سفر اداری فرهنگی به اروپا، همراه خود آورد. او شنیده ها، مشاهدات و فعالیت‌های نیروهای اسلامی در کشورهای بیگانه را که در مساجد و مراکز فرهنگی اسلامی آن دیار متمرکز است، از میان مجموعه خاطرات مکتوبش، جدا کرده و تحت عنوان عشق، محراب، غربت، خاطراتی از مساجد اروپا تدوین نمود و در قالب کتابی مستقل منتشر کرد که و اکنون کتاب مذکور در اختیار شماست.

 خواندن کتاب عشق، محراب، غربت، خاطراتی از مساجد اروپا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به کتاب‌های خاطرات و سفرنامه مخاطبان این کتاب‌اند.

 بخشی از کتاب عشق، محراب، غربت، خاطراتی از مساجد اروپا

برلین – مسجد بوسنیایی‌ها

روز جمعه ۱۳۷۷/۳/۲۹، زمانی که هنوز پایتخت موقت آلمان غربی شهر کوچک بن بود، و برلین غربی به تازگی با نیمهٔ شرقی برلین، یکی شده بود. اما پایتخت آلمان محسوب نمی‌شد، وارد برلین شدیم. مهم‌ترین و بزرگ‌ترین شهر آلمان، بسیار شلوغ و پررفت‌وآمد بود، وعدهٔ ما با کسانی که قرار بود در برلین ما را به مساجد شهر ببرند و در پیداکردن سوژه برای برنامهٔ «مسلمانان» ما را راهنمایی کنند، جلوی دانشگاه مشهور برلین بود.

قبل از این که دوستان راهنمای ما برسند، گشتی در دانشگاه زدم. در ورودی دانشگاه، فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی دانشجویان، مانند سایر دانشگاه‌های جهان، رونق فراوان داشت. هر چند نفر دانشجو، میزی در اختیار داشتند و یک سری جزوه و بروشور و اعلامیه، روی آن قرار داده و مرام و دین و مسلک خود را تبلیغ می‌کردند. دو سه گروه مسلمان هم کتب دینی و جزوات فعالیت‌های حزبی و گروهی خود را عرضه می‌کردند.

در آن روزها، انتخابات دانشجویی هم برگزار می‌شد. به همین دلیل تبلیغات انتخاباتی فراوان بود. یک گروه از مسلمانان ۶ نامزد برای حضور در شورای مرکزی تشکل صنفی معرفی کرده بودند. میزی را دیدم که کتاب‌های اسلامی به زبان عربی و آلمانی می‌فروشد. یک سیاه‌پوست که پشت این میز بود، از من پرسید عراقی هستی یا ایرانی؟ گفتم ایرانی. یک کتاب به زبان اردو به من داد و گفت حالا که ایرانی هستی، این کتاب به زبان شماست، آن را بخر و مطالعه کن. او نمی‌دانست زبان ایرانی‌ها فارسی است نه اردو.

در برلین مساجد متعددی تأسیس شده است. اما مرکز اسلامی بوسنیایی‌های مقیم برلین، مهم‌ترین آنهاست. برای فیلمبرداری از نماز جمعهٔ مسجد بوسنیایی‌ها، به این مرکز رفتیم و خود را به یکی از مسؤولان آن معرفی کردیم. برای اولین بار در اروپا از ما کارت شناسایی ویژه خبرنگاران خواست. من هم یک کارت خبرنگاری هفته نامهٔ «آوا» را که برای خودم صادر کرده بودم، به اضافه کارت صدا و سیما را به وی دادم. از هر دو کارت کپی‌برداری کرد و توضیح داد که اگر بعد از این دولت یوگسلاوی! به آنان اعتراض کرد (نمی‌دانم چرا) بگویند رسمی بوده است.


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۳۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۵۹ صفحه

حجم

۴۳۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۵۹ صفحه

قیمت:
۱۲,۵۰۰
تومان