درهایم همه باز در انتظار تو
چرا چنین دیر کردهای؟
شعبدهباز واژگان
کدامیک از ما، اول خواهد مُرد
شعبدهباز واژگان
مغرورانه و سختکوش
زندگی
ادامه دارد...
شعبدهباز واژگان
بحث بر سر زندانی شدن نیست
سخن بر تسلیم نشدن است.
شعبدهباز واژگان
عمرِ اندوه
درقرن بیستم
یک سال بیش نیست.
شعبدهباز واژگان
پیری
یعنی جز خود به کسی دل نبستن
شعبدهباز واژگان
چرا سخن از اعدام میگویم؟
هنوز که محاکمه نشدهام
سر آدم را هم که چون خیاری نمیکنند
این همه را فراموش کن
پول اگر داری
برایم گرمکن بگیر
سیاتیکم بار دیگر باز گشته
زن یک زندانی
همیشه به چیزهای خوب باید فکر کند.
Hakime Zare
زیستن،
مشغلهای است جدی، درست مانند دوست داشتن تو.
Hakime Zare
زیستن،
مشغلهای است جدی، درست مانند دوست داشتن تو.
Hakime Zare
پلیس در روز روشن به خانه نمیریزد
رسم بر این است.
شعبدهباز واژگان
بر فراز دریا
ابری سفید
روی دریا
کشتی نقرهای
در درونش
ماهی زرد
برکنارش
خزه آبی
Hakime Zare
مردی عریان در ساحل میاندیشد:
ابر شوم
یا کشتی؟
ماهی شوم
یا خزه؟
نه این، نه آن و نه آن یکی
دریا شو فرزندم
دریا
با ابرهایش، با کشتیهایش، با ماهیانش، با خزهاش.
Hakime Zare