زندگینامه، دانلود و خرید کتاب‌های محمدعلی جمالزاده (الکترونیکی و صوتی)

محمدعلی جمالزاده

درباره زندگی و نویسندگی محمدعلی جمالزاده

محمدعلی جمالزاده ادیب، مترجم، پژوهشگر و تاریخ‌شناس مشهور ایرانی و همچنین بنیان‌گذار ژانر داستان کوتاه فارسی به سبک اروپایی است. به عقیده‌ی بسیاری از افراد، این نویسنده‌ی بزرگ پیشگام در داستان‌نویسی معاصر، پدر داستان کوتاه فارسی و همچنین آغازکننده‌ی سبک واقع‌گرایی در ادبیات فارسی به شمار می‌رود. در واقع جمال‌زاده، صادق هدایت و بزرگ علوی، سه بنیان‌گذار اصلی ادبیات داستانی معاصر فارسی محسوب می‌شوند. بسیاری از افراد، نوآوری جمال‌زاده در شیوه‌ی داستان‌نویسی فارسی را به اثرگذاری نیما یوشیج بر شعر فارسی می‌دانند.

بیوگرافی جمالزاده

محمدعلی جمالزاده در اصفهان و در خانواده‌ای متوسط ​​به دنیا آمد. درباره‌ی تاریخ تولد او بحث‌هایی مطرح شده است، اما در برخی از منابع، تاریخ ۲۳ دی ۱۲۷۰ به عنوان تاریخ تولد این نویسنده ذکر شده است. گفتنی است که برخی از افراد و منابع معتقدند که حتی خود جمال‌زاده نیز در پایان عمر خود از سال دقیق تولد خودش اطلاعی نداشت.

پدر جمال‌زاده، سید جمال‌الدین اصفهانی، یک روحانی مترقی بود که علیه استبداد قیام کرد و سخنرانی‌هایی آتشین علیه حکومت ایراد کرد؛ سخنرانی‌هایی که الهام‌بخش پسرش بود اما باعث به زندان افتادن خودش و مسموم شدنش در زندان شد.

جمال‌زاده‌ی جوان تنها تا دوازده یا سیزده سالگی در ایران زندگی کرد. پس از آن، به این دلیل که اصالتا لبنانی بود، در لبنان زندگی کرد و در مدرسه‌ی کاتولیک آنتوره در نزدیکی بیروت و همچنین در کشورهای فرانسه و سوئیس تحصیل کرد. در سوئیس، جمال‌زاده رشته‌ی حقوق را در دانشگاه لوزان و بعدها در دیژون خواند.

پس از مرگ پدر، زندگی محمدعلی جمالزاده تا حدی سخت شد، اما به لطف دوستان بسیارش که از او حمایت کردند و شاگردانی که گاه‌به‌گاه به او مبالغی را برای تدریس می‌دادند، از گرسنگی جان سالم به در برد. زمانی که جنگ جهانی اول شروع شد، جمال‌زاده در اوایل جوانی خود بود. او به گروه ملی‌گرایان در برلین پیوست و در سال ۱۲۹۴ روزنامه‌ی رستاخیز را برای این حزب در بغداد تاسیس کرد. او همچنین در سال ۱۲۹۵ با مجله‌ی کاوه همکاری داشت.

در سال ۱۲۹۷، جمال‌زاده نخستین کتاب خود را با عنوان گنج شایگان منتشر کرد. گنج شایگان با نگاهی اجمالی به ایران در آغاز قرن، به وضعیت سیاسی - اجتماعی و اقتصادی ایران می‌پردازد که خود نقش عمده‌ای در پر کردن شکاف میان ادبیات و علوم به عهده داشته است. در همان سال، جمال‌زاده همچنین نماینده‌ی ناسیونالیست‌ها در کنگره‌ی جهانی سوسیالیست‌ها در استکهلم بود. او تا سال ۱۳۱۰ که در ژنو اقامت گزید و در اداره‌ی بین‌المللی کار مشغول به کار شد، به کارهایی مانند کار در سفارت ایران در برلین مشغول بود.

طی تمام این سال‌ها، محمدعلی جمالزاده ارتباط بسیار کمی با ایران داشت، اما این موضوع مانع نشد جمال‌زاده دست از نوشتن به زبان فارسی بکشد. او با تکیه بر تجربیات ناچیز خود که در سنین کمی به دست آورده بود، شروع به نوشتن از زندگی ایرانیان معاصر خود کرد. دل‌مشغولی او به استفاده از زبان و سبک دیکنزی او از جمله تکرارها، انباشته شدن صفت‌ها و عبارات رایج، سریعا پیشینه‌‌ و صداقت او را به خواننده یادآوری می‌کند. با این حال، عده‌ای معتقدند فاصله‌ی بسیار او از منابع وقایع توصیف‌شده، دقت برخی از آثار او را به خطر انداخته است. بی‌اعتنایی او به فرم و عدم تمایل او به بازبینی آثارش و اصلاحات، چنین دیدگاهی را در منتقدین تشدید کرده بود.

اثر مشهور جمال‌زاده با عنوان یکی بود، یکی نبود شناخته می‌شود. یکی بود، یکی نبود که در سال ۱۳۰۰ در برلین منتشر شد، تا یک سال بعد از انتشار در برلین، به ایران نرسید. زمانی هم که این کتاب به ایران رسید، اصلا مورد استقبال قرار نگرفت. مردم، به ‌ویژه روحانیون، از تصویری که جمال‌زاده از کشورشان ساخته بود، متنفر بودند؛ تا جایی که نسخه‌هایی از این کتاب در میادین عمومی سوزانده شد.

یکی بود، یکی نبود نه تنها یکی از مشهورترین آثار محمدعلی جمالزاده به شمار می‌رود، بلکه مقدمه‌ی این کتاب نیز یک سند ادبی مهم و در واقع بیانیه‌ی نثر معاصر فارسی محسوب می‌شود. در این مقدمه، جمال‌زاده مواکدا بیان می‌کند که کاربرد ادبیات مدرن، نخست بازتاب فرهنگ عامه و سپس انعکاس مسائل و واقعیت‌های اجتماعی است.

یکی بود، یکی نبود که مجموعه‌ای متشکل از شش داستان کوتاه است، به اوضاع سیاسی - اجتماعی ایران در آغاز قرن بیستم می‌پردازد، موضوعی که تا آن زمان به طور کلی از حیطه‌ی توجه شاعران و نویسندگان خارج بود. علاوه بر این، این کتاب شامل درجه‌ی قابل توجهی از ستیزه‌جویی علیه نفوذ غرب در ایران و تمسخر آشکار تعصب اسلامی است. سبک ساده و محاوره‌ای، با درجه‌ای دقیق از طنز که تاثیرگذاری این کتاب را افزایش می‌داد، برخی از داستان‌های کتاب مانند فارسی شکر است را تند و تیزتر نیز می‌کرد.

این واکنش‌های تند چنان بر محمدعلی جمالزاده اثر گذاشت که او تا بیست سال بعد از هرگونه فعالیت ادبی خودداری می‌کرد. او نوشتن دوباره را در دهه‌ی ۱۳۲۰ آغاز کرد، اما در آن زمان مهارت خود را که باعث می‌شد به اختصار، با تازگی فرم، اصالت ایده‌ها، حس طنز گزنده و ساختاری فشرده داستان‌های قبلی‌اش را بنویسد، از دست داده بود. تکرار، گرایش به استفاده از سخنان حکیمانه، گمانه‌زنی‌های عرفانی و فلسفی و همچنین بی‌اعتنایی به نظم، ویژگی بارز آثار بعدی او از جمله صحرای محشر (۱۳۲۶)، تلخ و شیرین (۱۳۳۴)، کهنه و نو (۱۳۳۸)، غیر از خدا هیچکس نبود (۱۳۴۰)، آسمان و ریسمان (۱۳۴۴)، قصه‌های کوتاه برای بچه‌‌های ریش‌دار (۱۳۵۳)، و قصه‌ی ما به آخر رسید (۱۳۵۸) محسوب می‌شدند.

جمال‌زاده یکی از افرادی است که درباره معضل بازگشت ایرانیان تحصیل‌کرده به ایران بحث می‌کرد و می‌نوشت. او معتقد بود واکنش‌های تند به تلاش فداکارانه‌ی این جوانان برای به‌کارگیری خود در راستای خدمت به کشور و حمایت از وطن و کشورشان، فصل بزرگی از تاریخ داستان کوتاه ایران در زمان رضاشاه را تشکیل می‌دهد. او معتقد بود ما نه در خانه‌هایمان و نه در جامعه، قدردانی درستی از زحمات این جوانان نمی‌کنیم.

جمالزاده اولین کسی بود که به گردآوری اصطلاحات عامیانه پرداخت. او در سال ۱۳۴۱ این اثر را در ۵۸۶ صفحه نوشت. جمال‌زاده در این کتاب، هزاران اصطلاح و واژه‌‌ی عامیانه را گردآوری کرد و معانی هر یک از آن‌ها را توضیح داد. جمال‌زاده معتقد بود که نویسندگان فارسی باید سبک پیچیده و درباری مرسوم را کنار بگذارند و توجه خود را بیشتر به کلمات عامیانه معطوف کنند. او همچنین معتقد بود نوشته‌های ادیبان باید به گونه‌ای باشد که همه‌ی افراد آن‌ها را بفهمند و این امر را دموکراسی ادبی می‌نامید.

محمدعلی جمالزاده علاوه بر زبان فارسی، زبان‌های فرانسوی، آلمانی و عربی را نیز می‌دانست و کتاب‌های زیادی را از این زبان‌ها به فارسی ترجمه کرده بود. از جمله آثار ترجمه‌شده‌ی جمال‌زاده می‌توان به قهوه‌خانه سورات یا جنگ هفتادودو ملت، داستان بشر، دون کارلوس و دشمن ملت اشاره کرد.

جمالزاده در روز ۱۷ آبان ۱۳۷۶ پس از این که از آپارتمانش در خیابان رو دو فلوریسان ژنو، کنار دریاچه‌ی لمان، به یک خانه‌ی سالمندان منتقل شد، درگذشت. گفته می‌شود که پس از درگذشت جمال‌زاده، ۲۶ هزار برگ از نامه‌ها، دست‌نوشته‌ها و عکس‌های او در خانه‌اش به سازمان اسناد ملی تحویل داده شده‌ است. پیکر جمال‌زاده در گورستان پتی ساکونه در شهر ژنو سوئیس به خاک سپرده شد.

از میان سایر آثار و کتاب‌های محمدعلی جمالزاده می‌توان به کباب غاز، عمو حسینعلی، بانگ نای، سرگذشت حاجی‌بابای اصفهانی، تاریخ روابط روس با ایران، سروته یه کرباس، زمین، ارباب، دهقان، دارالمجانین، طریقه‌ی نویسندگی و داستان‌سرایی، صندوقچه‌ی اسرار، قصه‌ی قصه‌ها، هفت کشور، پندنامه‌ی سعدی یا گلستان نیک‌بختی، شاهکار و راه‌آب‌نامه اشاره کرد.

ویژگی‌های آثار محمدعلی جمالزاده

از ویژگی‌های بارز آثار محمدعلی جمالزاده می‌توان به شخصیت‌پردازی و نوع روایت داستان اشاره کرد. حتی شاید بهتر باشد به‌جای «شخصیت‌پردازی» از «تیپ‌سازی» در این داستان‌ها نام برد. چنانکه در داستان‌هایش تیپ انسان‌های خسیس و ریاکار از موفق‌ترین‌ها هستند. به لحاظ شغلی نیز او تیپ کارمند را به‌خوبی در داستان‌هایش گنجانده است.

از دیگر ویژگی‌های آثار محمدعلی جمالزاده می‌توان به طنز آنها اشاره کرد. این طنز نه‌فقط برای خنداندن که برای توجه دادن به مواردی دیگر است. خواننده اگرچه با خواندن این بخش‌ها خنده‌اش می‌گیرد اما درعین‌حال دریچه‌های دیگری نیز به رویش گشوده می‌شود که ناشی از تفکر و توجهی است که در پس آن طنز رخ نموده‌اند. این ویژگی را می‌توان از جذابیت‌های آثار او دانست.

همجنین از ویژگی‌های آثار جمالزاده می‌توان به نمود باورهای عامیانه و خرافه‌ها در داستان‌هایش اشاره کرد. او به‌وضوح با خرافه مخالفت دارد و در بررسی داستان‌ها به این می‌رسیم که تلاشش بر مواجهه و رودررویی در مخالفت با این موارد بوده است و نه دامن زدن و اشاعه آنها.

واقع‌گرایی در داستان‌های جمالزاده

آثار محمدعلی جمالزاده به‌شدت واقع‌گرا هستند و همین ویژگی سبب شده تا او را آغازگر این سبک در ادبیات فارسی بدانند. ازآنجایی‌که این رویکرد واقع‌گرایی موجب نوعی شبیه‌سازی در ذهن خواننده می‌شود در مسیر کلی مواجهه خواننده با روایت نقشی موثر بازی می‌کند. خواننده به‌راحتی می‌تواند ما به ‌ازای خارجی آنچه را که در بین سطور داستان می‌بیند در زندگی واقعی خود پیدا کند و این اتفاق نه‌تنها اقبال او را به داستان‌ها بیشتر می‌کند که آنها را برایش باورپذیر می‌سازد و شاید بی‌راه نباشد اگر این اتفاق را نوعی آموزش ناخودآگاه خواننده در مسائل مختلف نیز بدانیم.

محمدعلی جمالزاده را می‌توان یکی از نویسندگان معاصری دانست که ادبیات را ابزاری برای آموزش‌وپرورش ایرانیان و ارتقای سطح فرهنگ آنها می‌دانست و خود به بهترین نحو از این ابزار استفاده کرد. خواننده با درک وجه واقع‌گرایی نوشته‌ها با خالق ماجراها هم‌داستان و هم‌دست می‌شود و ازآنجایی‌که نمونه‌های دنیای واقعی را تجربه کرده به‌خوبی می‌تواند وقایع و ماجراها را حدس زده و یا در صورت غافلگیر شدن آنها را باور کند. آثار او رویکردی اجتماعی دارند و نویسنده در بیان این مسائل اجتماعی ناخودآگاه به بخش تاریخی آن زمانه نیز تنه‌ای می‌زند.

دیدگاه محمدعلی جمالزاده درباره نویسندگی

جایی از قول محمدعلی جمالزاده نقل‌ شده که نویسندگی را رسالتی غیبی خوانده است که علاوه بر استعداد ذاتی و شوق و عشق و پشتکار، به تمرین و ممارست نیاز دارد و هنرمند باید آن را «بورزد و تقویت نماید» که لازمه چنین امری «شناخت هرچه بیشتر دین و آب‌وخاک و مردم از هر طبقه و صنف و هر طایفه و قبیله و فکر و عقیده و یادگیری زبانی فرنگی است تا نویسنده بتواند شاهکارهای ادبی جهان را به زبان اصلی بخواند و با ریزه‌کاری‌های داستان‌نویسی آشنا شود».

با نگاهی به آثار محمدعلی جمالزاده می‌توان دریافت او این اصل و پیشنهاد را ابتدا برای خود الزامی دانسته و به آن پرداخته است و بی‌شک همین امر را می‌توان از عوامل موثر در موفقیت او در عرصه ادبیات دانست. او تقلید صرف از مکتب‌های ادبی غربی را مردود اما آشنایی با آنها و درعین‌حال توجه به ریشه‌های خودی را از الزامات می‌دانسته است. او همچنین «ابهام» و «تکرار و اطاله کلام» را از آفت‌های نویسندگی می‌دانسته است.

جمالزاده در نگاه محمود دولت‌آبادی و ایرج افشار

جایی از قول محمود دولت‌آبادی در وصف محمدعلی جمالزاده آمده است: «نماد تلفیق فرهنگ ایرانی و فرنگی بود. او شخصیت قابل‌مطالعه‌ای برای ما ایرانی‌ها و حتی برای اروپایی‌ها باید باشد. او سمبل و نماد تلفیق آداب، عادت و فرهنگ ایرانی و فرنگی است. جمالزاده نشانی از وحدت در عین دوگانگی است چراکه در دو سرزمین متفاوت و دور از هم پرورش‌یافته بود؛ اما با سفر به سوئیس هرگز ریشه‌های او در سرزمین مادری‌اش قطع نشد» و به قول ایرج افشار «سال‌هاست که از ایران دور بود اما خانه‌اش آراسته به قالی و قلمکار و قلمدان و ترمه و تافته و مسینه و برنجینه‌های کرمان و اصفهان و یزد بود. نشست و خاستش در سراسر عمر با هم‌وطنانش بود».