مارکوس اورلیوس
مارکوس اورلیوس یا مارک اورل شانزدهمین امپراتور روم و فیلسوف رواقی است. او را یکی از امپراتوران صالح و آخرین نفر از «پنج امپراتور خوب» تاریخ امپراتوری روم خواندهاند. مارکوس اورلیوس بیش از آنکه سودای فرمانروایی در سر داشته باشد، دلبستهی فلسفه بود. او کتاب تاملات را در میدان جنگ تالیف کرد. کتابی که تا به امروز خوانندگان و اندیشمندان بسیاری را به خود جذب کرده است.
مارکوس اورلیوس در ۲۶ آوریل سال ۱۲۱ میلادی و در دورهی فرمانروایی امپراتور هادریانوس، به دنیا آمد. خانوادهی پدری مارکوس ریشهای ایتالیاییـاسپانیایی داشت و مادرش نیز اشرافزادهای بود که ثروتی هنگفت از والدینش به ارث برده بود. زندگی اما در سالهای ابتداییاش به کام مارکوس پیش نرفت؛ او در سهسالگی پدرش را از دست داد و در دامان مادرش و به کمک پدربزرگش پرورش یافت. در سال ۱۳۸ امپراتور هادریانوس، پسرخواندهی خود، آیلیوس را از دست داد و آنتونینوس پیوس، عموی مارکوس را به جانشینی خود برگزید. آنتونینوس نیز مارکوس و لوسیوس پسر آیلیوس فقید را به فرزندی پذیرفت؛ از این تاریخ بود که مارکوس میراثدار سلطنت روم شد. مارکوس پس از این رخداد و اقبالی که به او روی آورد، توانست از امکانات سلطنتی و آموزشهای ویژه بهره ببرد و یونانی و لاتین و دروس دیگر را زیر نظر استادان درباریاش بیاموزد. بنا به نقلهای تاریخی رفتار مارکوس پیش و پس از رسیدن به مقام نیابت پادشاهی تغییر چندانی نکرد.
مارکوس در سالهای نوجوانی اشتیاق فراوانی نسبت به ورزشهای رزمی و کشتی از خود نشان میداد. او در همان ایام با فنون رزم در میدان آشنایی یافت. در میان تمام علایق او، فلسفه جایگاه ویژهای داشت. استاد نقاشی او دیوگنتوس نقشی اساسی در آشنایی مارکوس اورلیوس با فلسفه ایفا کرد. دیوگنتوس، مارکوس را با تمام ابعاد فلسفهی یونان آشنا کرد. این آشنایی تا جزئیات زندگی فلاسفهی یونان و عادات روزمرهی آنها نیز پیش رفت. مارکوس از همان سنین کوشید درک عمیقی از احوالات و اندیشهی فیلسوفان یونانی پیدا کند.
آشنایی مارکوس با اندیشهی رواقی در سالهای جوانی و تمایل به آن، به او کمک کرد که با دردها و مصیبتهای بسیاری که در زندگی گریبانش را گرفت، کنار بیاید. او چند فرزندش را از دست داد و سختیها و مصیبتهای بسیاری را از سر گذراند اما از پا نیفتاد. مارکوس از زمانی که کار را به عنوان ولیعهد آغاز کرد، با چالشهای فراوانی مواجه شد. عادات ناپسند در حکومتداری و اتلاف زمان در پیچوخمهای اداری امپراتوری، او را برآن داشت تا نگاهی تازه به این انفعالات در شیوهی حکومتداری بیندازد.
مارکوس اورلیوس به درخواست آنتونینوس با دخترش فاوستینا نامزد شد و ازدواج کرد. مارکوس و همسرش صاحب چهارده فرزند شدند. پس از مرگ آنتونینوس در سال ۱۶۱، در حالی که سنا قصد داشت مارکوس را به تنهایی به تخت بنشاند، او درخواست کرد که برادرخواندهاش لوسیوس نیز اختیاراتی برابر با او داشته باشد؛ سنا نیز این درخواست مارکوس را پذیرفت، اما در اذهان مردم روم، تنها مارکوس امپراتور بود. مارکوس با وسعت اندیشه و اخلاقی که از خود نشان داده بود، دورنمایی روشن از یک حکومت آرمانی را مژده میداد، اما ظاهرا مذاق فلسفی او با سلطنت میانهی خوبی نداشت. او بر تخت نشستن را نه به عنوان اقبالی رویآورده، که وظیفهای میدید که در قبال هممیهنانش دارد. رویکرد رواقی مارکوس به او در مدیریت علایق و وظایفش کمکی شایان کرد.
طبق شواهد تاریخی، دورهی سلطنت مارکوس به همراه لوسیوس یکی از متمدنانهترین ادواری است که در طول تاریخ امپراتوری روم ثبت شده است. آزادی بیان در آن حکومت به حدی بود که مارولوی طنزپرداز میتوانست بدون ترس از مجازات، از سردمداران وقت انتقاد کند. مارکوس به محض آغاز حکومت تغییراتی مهم را در ترکیب دولتمردان ایجاد کرد. این تغییرات در راستای نشاندن افراد دارای صلاحیت بر کرسی ریاست بود. پس از مدتی بحرانها به تدریج آغاز شد و امپراتوری روم را دربرگرفت. سیل سال ۱۶۱ از آنجمله است که باعث زیر آب رفتن بخش بزرگی از امپراتوری روم و تلفشدن حیوانات و قحطی شد. جنگ با امپراتوری احیاشدهی ایران در دورهی پادشاهی اشکانیان بحران دیگری بود که از دورهی پیش به مارکوس اورلیوس به ارث رسیده بود. مارکوس سرانجام در این جنگ سنگین و طولانی به پیروزی رسید. این تنها جنگ امپراتوری روم در آن دوران نبود؛ درگیریهای طولانیمدت با قبایل ژرمن و سارماتی دردسر دیگری بود که مارکوس با آن دست و پنجه نرم کرد. یکی از بزرگترین بحرانهای دورهی زمامداری مارکوس شیوع طاعون آنتونین بود که در سال ۱۶۵میلادی امپراطوری روم را فراگرفت و فاجعهای تاریخی آفرید.
با وجود مشغلههای گوناگون و حضور در جنگهای پیدرپی، مارکوس اورلیوس از دغدغههای فلسفی خود غافل نشد. مارکوس اندیشهها و افکارش را در قالب نوشتههای شخصی به تحریر درآورد. بنا به برخی روایات تاریخی، از جمله نقل ویل دورانت، مارکوس در زمان جنگ، وقتی شبها فراغتی پیدا میکرد، شروع به نوشتن اندیشههای خود مینمود. حاصل این نوشتهها مجموعهای شد بدون عنوانی خاص که بعدها تاملات نام گرفت. این کتاب احتمالا بین سالهای ۱۷۰ تا ۱۸۰ میلادی نوشته شده است. ظاهرا خود مارکوس اورلیوس قصدی برای انتشار این کتاب نداشته است. تاملات دوازده فصل دارد و مربوط به دورههای مختلفی از زندگی مارکوس است. سبک نوشتاری تاملات ساده و زبان آن یونانی کوینه است. این کتاب بازتابدهندهی رنگ رواقی افکار مارکوس است؛ افکاری که او را در اوج سختیها و مشکلات زندگی، به پذیرندگی و رواداری دعوت میکرد. او در این کتاب همچنین از مسائل و موارد دیگری هم سخن گفته است که به انسان کمک میکند تا زندگی بهتری داشته باشد. محدودیتهایی که هر انسانی در حیاتش با آن روبهرو میشود، ناپایداریهای امر، قوانین عقلانی که بر امور حکمرانی میکند، رفتار درست در راه زندگی و معرفت به نفس از جمله مسائلی است که اورلیوس در این کتاب از آنها سخن رانده است و مخاطبانش را به خودشناسی دعوت کرده است. شاید بتوان این نقل قول از کتاب تاملات را چکیدهی این اثر ارزشمند دانست: «زندگی شاد به چیزهای زیادی نیاز ندارد؛ تمامش در درون خود توست، در نوع افکارت». قدیمیترین نسخه خطی باقیمانده از کتاب تاملات در کتابخانه واتیکان و مربوط به قرن چهاردهم است. بزرگانی همچون گوته، فدریک کبیر، جان استوارت میل و امیل چوران تحت تاثیر تاملات مارکوس اورلیوس بودهاند.
نشر صوتی نوین کتاب گویا، کتاب صوتی تاملات را با ترجمه عرفان ثابتی و صدای گرم حافظ کاظمزاده منتشر کرده است. شنیدن کتاب صوتی تأملات میتواند برای تمام علاقهمندان به مطالعه اندیشههای فلسفی تجربه لذتبخشی رقم بزند.
مارکوس اورلیوس برای سالها وضع مزاجی مناسبی نداشت و مدتها درگیر بیماری بود. او سرانجام در هفدهم مارس سال ۱۸۰ میلادی از دنیا رفت. آرامگاه او واقع در قلعهی سنت آنجلو در شهر رم است. این قلعه توسط هادریانوس ساخته و خود او نیز در آنجا دفن شد. مارکوس اورلیوس لقب پادشاه فیلسوف را برای همیشه به خود اختصاص داد. اما مشی فیلسوفانه و رواقی مارکوس بعد از او در روم دنبال نشد.