جان فردریکسون
بیوگرافی جان فردریکسون
جان فردریکسون (Jon Frederickson) رواندرمانگر، نویسنده و مدرس برجستهی آمریکایی است که با بیش از چهار دهه تجربهی حرفهای، یکی از چهرههای تأثیرگذار در گسترش و آموزش رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاهمدت (ISTDP) بهشمار میرود. او در شهری کوچک در ایالت آیوا در آمریکا متولد شد و دوران نوجوانی خود را در آهنگری پدرش گذراند تا فن و حرفهی او را بیاموزد. با این حال، استعداد هنریاش از همان دوران نوجوانی شکوفا شد و در دبیرستان به نوازندهی برجستهی ساز «کر» تبدیل شد. علاقهمندی او به موسیقی تا دوران کالج ادامه یافت و در دانشگاه واشنگتن در رشتهی موسیقی تحصیل کرد. در همین دوران با ارکستر سمفونی ملی همکاری داشت و در آنجا با همسر آیندهاش آشنا شد. شکست در آزمون افتتاحیهی این ارکستر، نقطهی عطفی در زندگیاش شد و او را بهسمت تحقق رویایی قدیمیتر سوق داد: رواندرمانگری. علاقهی فردریکسون به رواندرمانی با مطالعهی آثار اریک فروم شکل گرفت. او پس از تصمیم به تغییر مسیر در دانشگاه کاتولیک آمریکا (Catholic University of America) به تحصیل در رشتهی رواندرمانی پرداخت و در سال ۱۹۸۲ از دانشکدهی روانپزشکی واشنگتن فارغالتحصیل شد. از سال ۱۹۸۸ تاکنون، در مؤسسهی آموزش عالی روانکاوی واشنگتن به تدریس اشتغال دارد و از همان زمان بهعنوان درمانگری متفکر و پرشور، مشغول فعالیت در عرصه بالینی و آموزشی است.
او یکی از نخستین شاگردان دکتر حبیب دوانلو، بنیانگذار رویکرد ISTDP و دانشآموختهی دانشگاه مکگیل کانادا بود و طی نه سال گذشته همراه با استادش به درمان مراجعان با این شیوه پرداخت. فردریکسون همچنین به مدت هفت سال نزد دکتر پاتریشیا کافلین شاگردی کرد و بعدها خود به یکی از پیشگامان و مدرسان جهانی این رویکرد بدل شد. در سال ۲۰۰۰ با شرکت در کلاسی که سخنران آن دربارهی ISTDP سخن میگفت عمیقاً تحت تأثیر سرعت و اثربخشی این روش قرار گرفت و برای گسترش دانش خود به ایتالیا سفر کرد. رویکرد ISTDP که فردریکسون از مروجان اصلی آن است با هدف کمک به مراجع برای غلبه بر موانع درونی و دسترسی به احساسات واقعی خود طراحی شده است. این شیوهی درمانی به افراد کمک میکند تا از اجتنابهای هیجانی و دفاعهایی که مانع تجربهی احساسات دردناک یا ترسناک میشوند رهایی یابند و در درمان اختلالاتی چون اضطراب و افسردگی بسیار مؤثر واقع شده است. فردریکسون در کنار کار درمانی و تدریس به فعالیتهای علمی گستردهای نیز پرداخته است. او بیش از ۲۰ مقالهی پژوهشی منتشر کرده است که بیشتر آنها در بولتن تخصصی رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاهمدت Ad Hoc به چاپ رسیدهاند. همچنین از اعضای هیئت مدیرهی انجمن بینالمللی رواندرمانی پویشی تجربی (IEDTA) است.
وی علاوهبر تدریس در مؤسسهی آموزش عالی روانکاوی واشنگتن، ریاست دورهی آموزشی رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاهمدت در انجمن ISTDP نروژ را برعهده دارد و در مؤسسهی Laboratorium ورشو لهستان نیز تدریس میکند. فعالیتهای بینالمللی او بسیار گسترده است و در انجمن EDT ایتالیا، انجمن ISTDP کالیفرنیای جنوبی و مراکز درمانی دانمارک نیز همکاری دارد. فردریکسون به برگزاری کارگاهها، دورههای آموزشی و کنفرانسهای عمومی در کشورهای مختلف از جمله سوئد، هند، استرالیا و لبنان شهرت دارد و آثارش در سراسر جهان به زبانهای گوناگون ترجمه و تدریس میشود. او در سال ۲۰۱۴ موفق به دریافت نخستین جایزهی رواندرمانگری از انجمن پزشکی بریتانیا شد؛ افتخاری که بازتابی از نقش مؤثر و جهانی او در ترویج رواندرمانی پویشی بود. جان فردریکسون با تأسیس انستیتو آموزشی ISTDP و برگزاری وبینارها، کارگاههای آنلاین و تولید فیلمهای آموزشی از جلسات واقعی درمان، نقش بسزایی در آموزش و گسترش علمی این رویکرد داشته است. از مهمترین دستاوردهای او میتوان به تلاش برای پیوند میان نظریه و تکنیک در رواندرمانی اشاره کرد. او معتقد است که مداخلات درمانی باید متناسب با نیازهای عاطفی و سازوکارهای دفاعی هر فرد تنظیم شوند و نمیتوان یک نسخهی نظری را برای همهی بیماران به کار بست. همین نگاه سبب شد که اثر برجستهاش، کتاب همآفرینی تغییر: فنون تأثیرگذار درمان پویشی، به یکی از منابع اصلی آموزش درمانگران پویشی بدل شود. دیوید مالان، رواندرمانگر سرشناس بریتانیایی، دربارهی این اثر گفته است: «این کتاب چونان کلاسی پیشرفته و منبعی گرانبها برای همه درمانگران است که نشان میدهد چگونه میتوان با بیماران به شیوهای ایمن، مشفقانه و اثربخش کار کرد.»
نوآوری دیگر فردریکسون، تلفیق علوم اعصاب با نظریههای روانپویشی است. او با بهرهگیری از یافتههای عصبشناختی، تبیینی نو از فرایندهای هیجانی، دفاعی و شناختی در اتاق درمان ارائه داد. به گفتهی او، هنگامی که درمانگر بیمار را به بیان احساساتش تشویق میکند، در واقع به تقویت ارتباط میان قشر پیشپیشانی و سیستم لیمبیک کمک میکند و مسیرهای عصبی تازهای برای شناخت و ابراز هیجان ایجاد میشود. او در زمینهی سوپرویژن نیز نوآوریهای چشمگیری داشته است. فردریکسون اهمیت دریافت نظارت درمانی را یکی از کلیدیترین عوامل رشد حرفهای درمانگر میداند و برای نخستین بار مفهوم «سوپرویژن زنده از راه دور» را مطرح کرد؛ روشی که طی آن سوپروایزر از طریق ویدیو کنفرانس بهصورت زنده جلسهی درمان را مشاهده و بازخورد ارائه میکند. این روش انقلابی در آموزش درمانگران ایجاد کرد و موجب شد فرایند یادگیری از مرزهای جغرافیایی فراتر رود. او در مقالات خود، از جمله در نوشتهی معروفش دربارهی «انتقال متقابل در سوپرویژن»، رابطهی میان ناظر و درمانگر را از منظر روانپویشی بررسی کرده و نشان داده است که رشد حرفهای درمانگر بدون درک فرایندهای درونی خود ممکن نیست. دیدگاه او مبنی بر اینکه «آنچه درمانگر در خود محکوم میکند، در دیگران قضاوت خواهد کرد»، به یکی از جملات ماندگار در آموزش رواندرمانی تبدیل شده است.
جان فردریکسون تاکنون چهار کتاب مهم تألیف کرده است که هریک به زبانی متفاوت، مبانی نظری و عملی ISTDP را آموزش میدهند. از میان آنها، کتاب «دروغهایی که به خود میگوییم» بیشترین شهرت را یافته است. او در این اثر با زبانی ساده و روشن از مکانیزمهای دفاعی درونی سخن میگوید که سبب میشوند انسانها از رویارویی با واقعیتهای دردناک خود بگریزند. این کتاب با روایت درمان مراجعانی که آموختند به خود دروغ نگویند، به اثری الهامبخش برای مخاطبان عام و متخصصان بدل شده است. درمجموع، آثار و آموزشهای جان فردریکسون بهدلیل نثر روان، بینش عمیق و اتکا بر تجربهی بالینی گسترده، محبوبیتی جهانی یافتهاند. او توانسته است میان نظریه، احساس و تجربه در اتاق درمان پلی مستحکم بزند و نسل تازهای از درمانگران را در مسیر رشد و آگاهی هدایت کند. پس از بیش از سه دهه تدریس، نوشتن و درمان، هنوز در سراسر جهان به آموزش و راهنمایی علاقهمندان به رواندرمانی پویشی فشردهی کوتاهمدت میپردازد و میراثی ماندگار از انسانیت، دانش و عشق به رشد درونی بر جای گذاشته است.

