دانلود کتاب صوتی همسایه بغلی با صدای سعید شیخ‌زاده + نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب صوتی همسایه بغلی

کتاب صوتی همسایه بغلی نوشته‌ گری گیزلین است. این کتاب با ترجمه‌ عاطفه حق‌وردی اولین جلد از مجموعه چند جلدی همسایه بغلی است که در ژانر معمایی برای نوجوانان نوشته شده است. این کتاب با صدای سعید شیخ‌زاده منتشر شده است.

درباره کتاب صوتی همسایه بغلی

کتاب یک شب شوم برای بچه قلدرها اولین جلد از مجموعه‌ همسایه بغلی است. این کتاب داستان هارولد بل دوازده ساله است. او در یک شهر ساحلی آرام زندگی می‌کند و به کتاب خواندن و پیاده‌روی خیلی علاقه دارد. او روی صندلی چرخدار می‌نشیند و متاسفانه برایش مقدور نیست که در مقابل شرارت کسی مثل الکس، پسرک قلدر محله و نوچه‌هایش مقاومت کند. وقتی فرانک گولز، نویسنده رمان‌های ترسناک و دخترهایش به خانه بغلی آنها نقل مکان می‌کنند، همه چیز تغییر می‌کند. هارولد خیلی زود متوجه می‌شود که زندگی همسایه‌شان هیچوقت آرام و طبیعی نیست و فرانک داستان‌هایش را بر اساس ماجراهای ماورایی واقعی می‌نویسد. خانه آنها عجیب است. چراغ‌ها در آن خود به خود روشن و خاموش می‌شوند و اشیاء خودشان حرکت می‌کنند حتی در اتاق زیر شیروانی ارواحی ظاهر می‌شوند. چه رازی در این خانواده وجود دارد؟

شنیدن کتاب همسایه بغلی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

نوجوانان علاقه‌مند به داستان‌های ترسناک را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم.

درباره گری گیزلین

گری گیزلین مدرک ادبیات خود را از دانشگاه پاریس گرفته و تاکنون داستان‌های زیادی برای کودکان و نوجوانان نوشته است. سری داستان‌های همسایه بغلی او مورد تحسین منتقدان بوده و جوایز مخاطبان را به خود اختصاص داده است. کتاب حاضر اولین جلد از ماجراهای همسایه بغلی گیزلین است.

درباره سعید شیخ‌زاده

سعید شیخ‌زاده بازیگر، مجری، گوینده و مدیر دوبلاژ است. او از سال ۱۳۶۸ وارد سینما شد و در دوران کودکی با فیلم «مرگ پلنگ» به کارگردانی «فریبرز صالح» بود و پس از آن در حرفه دوبله نیز مشغول شد. فیلم سفر جادویی از مشهورترین فیلم‌های کودکی او است. شیخ‌زاده هم اکنون به عنوان مجری در برنامه‌های مختلف تلویزیونی حضور دارد. کتاب همسایه بغلی، اولین تجربه سعید شیخ‌زاده در خوانش کتاب صوتی است.

بخشی از کتاب همسایه بغلی

من خودم را از پنجره کمی بالا کشیدم تا بهتر ببینم. فرانک شلوار مشکی و پیراهن سفید پوشیده بود؛ اما من از همان جا که بودم، می‌توانستم ببینم که نه کفش داشت نه جوراب. دقیقاً شبیه همان عکس اینترنتی‌اش بود. همان‌طور که مامان وراجی می‌کرد، فرانک کیک را از دستش قاپید. مامان وقتی هیجان‌زده و دستپاچه می‌شد، نمی‌توانست جلوِ حرف‌زدنش را بگیرد. من وقتی گونه‌های گُل‌انداختهٔ مامان را دیدم که مثل گُل‌های شقایقِ بهاری قرمز شده بود، خنده‌ام گرفت و یک‌دفعه لبخند روی لبم ماسید؛ چون متوجه سنگینی نگاه یک غریبه شدم.

دخترهایی که در حیاط فرانک بودند، به من خیره شده بودند. دخترک کوچک‌تر برایم دست تکان داد. چند لحظه‌ای طول کشید و بعد من هم برایش دست تکان دادم. دخترک بزرگ‌تر چیزی گفت که من متوجه نشدم. او هم برایم دست تکان داد. تقریباً هم‌سن‌وسال من بود؛ شاید هم کمی بزرگ‌تر، فوقش سیزده‌ساله.

صورتم گُر گرفته بود و خودم را سریع از پنجره عقب کشیدم. تحقیقات اینترنتی‌ام اصلاً نگفته بود که فرانک گولز با دوتا دختر به این محله آمده است. (و شاید هم با یک همسر!)

چند دقیقه‌ای وسط اتاق نشستم، احساس حماقت می‌کردم. بالاخره تصمیم گرفتم پیژامه‌ام را عوض کنم. لباس‌هایم را روی تخت پرت کردم و خودم را بالا کشیدم. پاهایم را داخل شلوار جینم فرو کردم. بعدازاینکه لباس‌هایم را پوشیدم، به‌سمتِ بالابر برقی رفتم، دکمه‌اش را فشار دادم و منتظر ماندم. پس از چند ثانیه که بالابر بالا آمد، باسنم را روی صندلی‌اش انداختم و ویلچرم را از پلّه‌ها به پایین پرت کردم. البته این کار را فقط وقت‌هایی که مامان خانه نبود، انجام می‌دادم. وقتی‌که مامان دوروبرم بود، خودش ویلچر را از پلّه‌ها پایین می‌بُرد یا مجبورم می‌کرد همان‌طور که با بالابر پایین می‌روم، ویلچرم را محکم با دست‌هایم نگه دارم و همراه با خودم به پایین ببرم. مامان معتقد بود که پرت‌کردن ویلچر ازرویِ پلّه‌ها، باعث می‌شود ویلچر بشکند و می‌گفت دیر یا زود این اتّفاق برای من هم می‌افتد! علاوه‌براین همیشه شکایت می‌کرد که با این کارم روی پلّه‌ها و دیوارها خش می‌اندازم؛ البته همیشه هم همین اتّفاق می‌افتاد.

وقتی مامان به خانه برگشت، متوجه شد که کارم لنگ مانده و تک‌وتنها آنجا نشسته‌ام. ای‌کاش خودم را از بالابر روی زمین می‌انداختم، بعدش هم به‌سمتِ ویلچرم می‌خزیدم؛ ولی خب آخرین‌باری که این کار را انجام دادم، با صورت محکم به زمین خوردم.

عصمت آبگینه
۱۳۹۹/۱۰/۳۰

صدای آقای شیخ‌زاده فوق‌العاده‌اس 😍

sh davar
۱۳۹۹/۱۲/۱۱

خیلی عالی بود 💗💗 من که عاشقشم ♥️♥️♥️

amirhosseinraei
۱۴۰۰/۰۱/۰۴

مطمئنا اگر حتی نسخه ی متن کتاب رو هم بخونید جذبش می شید چه برسه به فایل صوتیش و صدای زیبا و فوق العاده جذاب گوینده! داستان آشنایی یه پسربچه باحال با خانواده یه نویسنده مشهور ژانر علمی تخیلی و

- بیشتر
mo
۱۴۰۰/۰۴/۰۷

هم داستان قشنگی داشت و هم گوینده خیلی خوب بود

hani7ab
۱۴۰۰/۰۵/۲۸

عالیه مخصوصا صدای آقای شیخ زاده

پسرك‌کتابخون📖
۱۴۰۲/۰۶/۱۲

من هم کتاب صوتی این کتاب رو گوش کردم باصدای زیبا و جذاب آقای سعید شیخ زاده؛ واقعا کتاب زیبا و ماجرایی بود ویژه با صدای آقای شیخ زاده، پیشنهاد میکنم اگه کتاب صوتی گوش میدید این کتاب رو هم

- بیشتر
Haj Amir
۱۴۰۱/۱۱/۲۶

چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است.فوق العاده زیبا و شنیدنی.به شخصه ترغیب شدم قسمت دوم رو هم تهیه کنم.ارزش 30 هزار تومان رو داشت واقعاً میگم.موقع خواب و وقت های که تایم آزاد دارین میتونین گوش کنید.یه

- بیشتر
امیر
۱۴۰۰/۰۷/۰۷

واقعا عالیه😍

mohadese azizi
۱۴۰۰/۰۱/۰۵

خیلی عالی و از اون وقتی که من گوش دادم عاشق کتاب ترس ناک شدم

javad
۱۴۰۰/۰۱/۱۱

سرگرم کننده بود

زمان

۴ ساعت و ۵۵ دقیقه

حجم

۲۸۴٫۷ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

زمان

۴ ساعت و ۵۵ دقیقه

حجم

۲۸۴٫۷ مگابایت

قابلیت انتقال

دارد

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان