دانلود و خرید کتاب صوتی نمایش صوتی داستان «تپههایی همچون فیلهای سفید»
معرفی کتاب صوتی نمایش صوتی داستان «تپههایی همچون فیلهای سفید»
نمایش صوتی داستان تپههایی همچون فیلهای سفید نوشتهی ارنست همینگوی، برنامهی شماره هفت کانون فرهنگی چوک است. این داستان دربارهی رابطهی دختر و پسری است که به دلیلی دچار مشکل شده و حالا در تلاشند تا مشکلشان را حل کنند. شادی شریفیان داستان تپههایی همچون فیل های سفید را به فارسی برگردانده است و مهدی رضایی، علی شمسی و زیبا حاجیان، از اجراکنندگان نمایش هستند.
دربارهی نمایش صوتی داستان تپههایی همچون فیلهای سفید
داستان تپههایی همچون فیلهای سفید، دربارهی گفتگوی دختر و پسری است که در رابطهشان دچار مشکلی شدهاند و حالا در یک میخانه، نزدیک ایستگاه راهآهن نشستهاند و همانطور که مشروب مینوشند دربارهی این حرف میزنند که چطور میتوانند مشکلشان را حل کنند.
دختر در این رابطه ناخواسته باردار شده است و پسر از او میخواهد که بچه را از بین ببرند. چرا که هرچند اعلام میکند که تغییری نکرده و او همچنان دختر را مثل قبل دوست دارد و همه چیز سرجایش است، اما آمادگی پدر شدن را ندارد و در عین حال دختر تلاش میکند تا هرکاری که پسر را راضی میکند انجام دهد، بدون توجه به اینکه آیا خواستهی خودش هم همین هست یا نه.
نمایش صوتی داستان تپههایی همچون فیل های سفید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نمایش صوتی تپههایی همچون فیل های سفید برای دوست داران داستان کوتاه جذاب است. اگر به آثار ارنست همینگوی علاقه دارید، از شنیدن داستان تپههایی همچون فیلهای سفید لذت میبرید.
دربارهی ارنست همینگوی
ارنست همینگوی با نام کامل ارنِست میلر هِمینگوی ۲۱ ژوئیه ۱۸۹۹ متولد شد. او که برندهی جایزه نوبل ادبیات و از نویسندگان تاثیرگذار و معاصر آمریکا به شمار میرود از پایهگذاران یکی از انواع ادبی، موسوم به وقایعنگاری ادبی به شمار میرود. آثار همینگوی به زبانهای مختلفی از جمله فارسی ترجمه شدهاند و به دلیل قدرت او در بیان وقایع و توصیف شخصیتهای داستانی، لقب پدر ادبیات مدرن را به همینگوی دادند. از آثار مشهور او میتوان به پیرمرد و دریا، وداع با اسلحه، پاریس جشن بیکران و تپههای سبز آفریقا اشاره کرد.
همینگوی در ۲ ژوئیه ۱۹۶۱ با شلیک اسلحه شکاری محبوبش، به زندگیاش پایان داد.
جملاتی از نمایش صوتی داستان تپههایی همچون فیلهای سفید
زن دو گیلاس و دو زیر گیلاسی ماهوتی آورد. زیر گیلاسیها و دو گیلاس را روی میز گذاشت و به مرد و دختر نگاه کرد. دختر به دوردست، به خط تپهها، چشم دوخته بود. تپهها زیر آفتاب سفید میزد و اطرافشان قهوهای و خشک بود.
دختر گفت: «مثل فیلهای سفیدن.»
مرد گیلاس خود را سر کشید: «من هیچوقت تپهی سفید ندیدهم.»
«چشم دیدن نداری.»
مرد گفت: «دارم. حرف تو که چیزی رو ثابت نمیکنه.»
گفت: «تپههای قشنگییه. خیلی هم مثل فیلهای سفید نیست؛ یعنی آدم وقتی از پشت درختها نگاه کنه پوستشونو سفید میبینه.»
«یه مشروب دیگه بخوریم؟»
«باشه.»
باد گرم پردهی مهرهای را رو به میز حرکت داد. مرد گفت: «آبجو خنک میچسبه.»
دختر گفت: «عالییه.»
مرد گفت: «جِگ، باور کن، یه عمل خیلی سادهس، باور کن اسمشو عمل هم نمیشه گذاشت.»
دختر به زمین که پایههای میز رویش بود، نگاه کرد.
«جِک، میدونم که به حرفم گوش نمیدی، اما باور کن ترسی نداره. فقط هوا وارد میکنن.»
دختر لام تا کام حرفی نزد.
«من همراهت میآم و تا هر وقت طول بکشه پیشت میمونم.
فقط هوا وارد میکنن و بعد انگار نه انگار.»
«بعد چه کار میکنیم؟»
«خوش میگذرونیم. درست مثل اول.»
زمان
۱۱ دقیقه
حجم
۲۷٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۱۱ دقیقه
حجم
۲۷٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
نظرات کاربران
داستان عالی و خوانش بسیار بد. برخی واژههای مهم از متن اصلی ترجمه حذف شده بودند. حتی خوانش اشتباه وجود داشت. در یک دیالوگ، گفتگوهای زن و مرد برعکس خوانده شدند (میتونستیم همه چیز داشته باشیم).
آخرش مشخص نشد
کتاب خوبی نبود بی محتواتمام شد و هیچی معلوم نشد به کسی توصیه نمی کنم
موضوع داستان برام خیلی گنگ بود، بیشتر اینطور به نظرم رسید که جفتشون قصد خودکشی دارن.
سلام. به نظرم ترجمه ی بدی داشت وگرنه ارنست همینگوی نویسنده ی خیلی خوبیه و من ازش وداع با اسلحه، تپه های سبز آفریقا رو خوندم و تازه گی هم داشتن و نداشتن رو می خونم. ترجمه و شخصیتها افتضاح
گوینده اش خیلی بده ذهن آدم رو میپیچونه
گویندگی جذابی نداشت به همین خاطر ذهن داستان رو دنبال نمی کرد
چندان جذاب و شنیدنی نبود برام. لذت نبردم از شنیدش.
خوانش افتضاحی بود
بدترین خوانش ممکن. پر از اشتباه.