دانلود و خرید کتاب صوتی به دنبال ردپای مامان
معرفی کتاب صوتی به دنبال ردپای مامان
کتاب صوتی به دنبال ردپای مامان نوشتۀ فردریک استر و ترجمۀ مهناز عسگری است. ساناز گل زردی و داریوش نصیری و امیررضا سلطان خواه بیدختی گویندگی این اثر صوتی را انجام دادهاند و صدای آبی (انتشارات علمی و فرهنگی) آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی به دنبال ردپای مامان
قصهها مزایای بیشماری دارند. کودکان و نوجوانان علاقۀ زیادی به خواندن و شنیدن قصه دارند و از طریق داستانها چیزهای زیادی یاد میگیرند آنها از طریق قصهگویی، قدرت درک و فهمشان تقویت میشود، خلاقیت در آنها پرورش پیدا میکند، دایرۀ واژگانشان گسترش پیدا کرده و شخصیتهای قصهها بر آنها اثر میگذارد. قصهها همچنین با ایجاد سؤال در ذهن کودکان بهصورت غیرمستقیم به آنها آموزش میدهند و نسبت به مسائل آموزشی واکنش بهتری نشان میدهند. آموزش در حین خواندن آموزش غیرمستقیم نام دارد و کودکان بدون اینکه بدانند نکات زیاد را میآموزند.
داستان صوتی به دنبال ردپای مامان، دربارۀ یک جوجهتیغی است که به همراه خواهرش در خانه ماندهاند تا مادرشان به بازار برود. آنها قول دادهاند که در خانه آرام بمانند و بازی کنند؛ اما بهمحض اینکه مادر از خانه بیرون میرود صبر تیغتیغی تمام شده و بهانه میگیرد. او پیشنهاد میکند با خواهرش به دنبال مادر بروند. آیا این کار را انجام میدهند؟ آیا تیغتیغی و خواهرش میتوانند بهتنهایی مادرشان را پیدا کنند؟ اشتباه آنها چیست؟
کودکان معمولاً در سنین پایین معنای صبر را درک نمیکنند؛ بنابراین کمصبر هستند و میخواهند آنچه را که نیاز دارند، همان لحظه به دست بیاورند. آنها با شنیدن کتاب جالب و بامزۀ «به دنبال ردپای مامان»، صبوری را یاد میگیرند. آنها ضمن درک مفهوم صبر متوجه میشوند که باید به بزرگترها اعتماد کرده و حرف آنها را گوش دهند.
شنیدن کتاب صوتی به دنبال ردپای مامان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به کودکان و والدینی که فرزندانی در خانه دارند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی به دنبال ردپای مامان
«مامان جوجهتیغی گفت: بچههای عزیزم میخواهم به بازار بروم. تا برمیگردم عاقل و آرام باشید. برایتان جایزۀ کوچولویی میآورم. تیغتیغی گفت: آخ جان! مامان، زود برگرد؛ چون من عاشق جایزههای کوچک و بزرگم. پنج دقیقه بعد از اینکه مامان جوجهتیغی رفت، تیغتیغی صبرش تمام شد و گفت: وای چقدر طول کشید. بعد به برادرش گفت: یک فکری دارد، برویم و برای آوردن جایزهها به مامان کمک کنیم؟ برادرش گفت: نه! مگر نشنیدی مامان چه گفت؟ باید صبر کنیم تا بیاید. تیغتیغی زارزار گریه کرد برادرش دلش سوخت. برای همین حرفش را گوش کرد تا خواهر کوچولویش دیگر گریه نکند. او گفت: خب باشد! برویم دنبال مامان.»
زمان
۱۲ دقیقه
حجم
۲۹٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۱۲ دقیقه
حجم
۲۹٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد