کتاب نامریمی
معرفی کتاب نامریمی
کتاب نامریمی که در نشر داستان به چاپ رسیده، مجموعه اشعار شاعر معاصر ایرانی، فریاد شیری است که به فاصله ۹ سال پس از چاپ آخرین مجموعه شعرش ( و تن فروشی نیست) منتشر شده است.
درباره کتاب نامریمی
این کتاب یک منظومه بلند با نام «عاشقانهای برای پایان قرن» است. زمان نقش پررنگی در روایت این شعر دارد و یکی از عناصر اصلی این کتاباست. نامریمی پنج «گاه» و یک «بی گاه» دارد و هر «گاه» یک عنوان جداگانه.. «سنگ»، «طهران، تهران»، «تهران، طهران»، «هزار و یک روز، شب»، «تهران بزرگ» عناوین «گاهها» هستند. و بخش پایانی شعر هم یک «بیگاه» است با نام «کلمه»
با این که شعر بلند نامریمی مضمونی عاشقانه دارد ولی در آن به مسائل و رویدادهای مختلف سیاسی و فرهنگی در ایران و دنیا در زمانهای گوناگون پرداخته شده است. وقایع و مسایل سیاسی مانند رسانهای هنریبی هیچ قضاوتی نمایش داده شدهاند تا شعر از شاعرانگی دور و شعاری نشود. راوی شعر، شاعری است که در بیمکانی، بیزمانی، بیوطنی، بیمادری و بیعشق سرگردان است.
نامریمی ترکیبی از هندسه نامرئی مرگ، عشق و زندگی است. زمان و بیزمانی پررنگترین مسئله در این اثر است که جریانی سیال دارد و پیوسته مکان و جهت خود را تغییر میدهد. اگر چه بستر اصلی شعر تهران قدیم و امروز است اما این جریان رونده زمان به جاهای گوناگون دیگر مثل زوریخ و پاریس هم کشیده میشود و زمان در بیزمانی به نامرئی شدن میرسد.
نامریمی با توجه به موقعیت راوی و شرایط مکانی رفتارهای زبانی مختلفی دارد. از آنجا که این منظومه در طول سالهای مختلف و در کشورهای مختلف و با حال و هوای مختلف سروده شده و روایت شعر به یک بازه زمانی خاص برنمیگردد، زبان شعر هم متناسب با نوع روایت و زمان و بستر شعر تغییر میکند. حتی در بخشهایی راوی هنگام روایت شعر میسراید. حتی گاهی هم وزن شعر وزن عروضی میشود.
خواندن کتاب نامریمی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به شعر معاصر فارسی مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب نامریمی
از هر هزار و یک شب، قصهای
و از هر قصهای
گیسوانِ زنی کفایت میکند
تا شب را زنده نگاه دارند عاشقان
عاشقان هم عاشقان قدیمی، ایرسا!
چه بیگناه در چاهِ چالِ زنخدان
و در حفرهٔ خال گونهٔ معشوق
فرو رفتند و گم شدند
شب، حفرهایست سیاه
که هزار و یک روز نهفته در آن
و در خوابهای ما
خورشید همیشه سیاه میپوشد
تا لاغرتر از این ماه مردنی
تنهایی را به نام خودش کند
تو امّا دیگر تنها نیستی ایرسا!
هزار و یک روز، شب
از تو خاطره دارم
و هزار و یک شب، روز
از تو طلبکارم
هزار و یک شب من تویی ایرسا!
شهرزادِ من تویی
قصه را امّا من روایت میکنم
با نور خورشیدی که در چشمانِ تو بیدار است
هنوز بیداری!؟
در قصهٔ امشبم
موهای تو از افسانهها میزنند بیرون
گناهش بر گردن من
حجم
۴۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۷ صفحه
حجم
۴۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۷ صفحه