کتاب جمهوری دموکراتیک خلق الجزائر
معرفی کتاب جمهوری دموکراتیک خلق الجزائر
کتاب جمهوری دموکراتیک خلق الجزائر نوشته احمد علامه فلسفی است که به معرفی ویژگیهای طبیعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و جاذبههای گردشگری کشور الجزائر میپردازد و روابط ایران با این کشور را بررسی میکند.
درباره جمهوری دموکراتیک خلق الجزائر
الجزایر کشوری در شمال قاره آفریقا است، که از سمت شرق به تونس و لیبی از سمت غرب به مراکش و صحرا، از جنوب غربی موریتانی، از سمت شمال به دریای مدیترانه و از سمت جنوب به نیجر و مالی محدود است.
الجزایر دومین کشور بزرگ در آفریقا به لحاظ مساحت میباشد. مساحت این کشور ۲ میلیون و ۳۸۱ هزار و ۷۴1 کیلومتر مربع است . یعنی تقریباً چهار برابر مساحت فرانسه و در حدود یک برابر و نیم ایران است. پایتخت آن الجزیره نام دارد. جمعیت آن ۴۲ میلیون نفر بودهاست.
این سرزمین در سال ۶۴۷ میلادی به کنترل و رهبریت مسلمانان در آمد و به کشوری اسلامی تبدیل شد. در دوران اسلامی حکومتهای متعددی در الجزایر حکمرانی کردند که می توان به رستمیه، ادریسیه، اغالبه، فاطمیون، الزیریه، الحمادیه، موحدیه و الزیانیه اشاره داشت.
خواندن کتاب جمهوری دموکراتیک خلق الجزائر را ب چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به کشورشناسی مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب جمهوری دموکراتیک خلق الجزائر
این کشور در سال ۱۸۳۰به اشغال فرانسه درآمد و به مدت ۱۳۲ سال تا زمان استقلال تحت اشغال و استثمار فرانسه بود. در روز هشتم ماه مه سال ۱۹۴۵ زمانی که در سراسر الجزایر، مستعمره فرانسه، جشنهای پیروزی بر نازیسم برگزار میشد، استعمارگران متجاوز فرانسوی، به سرکوب , و قتل عام مردم اسقلال طلب الجزایری پرداختند و ۴۵هزار نفر از مردم این کشور را درمنطقه سطیف در شرق الجزایر قتل عام کردند. این کشتار آغاز مبارزاتی بود که به گفته تحلیلگران سال ها بعد به استقلال الجزایر و پایان استعمار فرانسه در این کشور منجر شد. پس از آن افکار استقلالطلبانه در آنجا رواج یافت و مردم الجزایر حکومتی آزاد تشکیل داده با دولت متجاوز فرانسه 8 سال جنگیدند. در اول نوامبر سال ۱۹۵۴ انقلاب مسلحانه مردم الجرایر علیه اشغال فرانسه آغاز شد که منجر به پیروزی انقلاب و استقلال کشور در سال ۱۹۶۲ گردید. تقدیم ۵/۱ میلیون شهید در طول سالهای انقلاب، آن را از دیگر انقلابهای مردمی متمایز ساخته است. در ژوئیه سال ۱۹۶۲ مردم کشور الجزایر پس از ۱۳۲ سال، استقلال خود را اعلام کرد و از استعمار و استثمار ظالمانه فرانسه رها شدند. البته سایه این فجایع گذشته بر مناسبات فرانسه و الجزایر همچنان سنگینی میکند.
در اول ژوئیه ۱۹۶۲، طی یک رفراندوم، ۹۰ درصد از مردم الجزایر خواهان جدایی از فرانسه و استقلال کشور خویش شدند و مقرر شد که سوم ژوئیه ۱۹۶۲ رسماً به این کشور، استقلال داده شود. از زمان نطق ژنرال دوگل درباره اعطای استقلال به مردم الجزایر، ارتش سری فرانسه به رهبری ژنرال “سالان“ تشکیل شد که با خطمشی سیاسی – نظامی ژنرال دوگل مخالف بود. این ارتش عده زیادی از اعضای ارتش آزادیبخش الجزایر و مردم عادی را میکشت و حتی یکی از اعضای مذاکرهکننده با فرانسه نیز به دست گروه ارتش سری کشته شد.
با آغاز درگیریها بین دو طرف، دولت فرانسه حاضر نشد، مسئله را به عنوان جنگی علیه استعمارگری به رسمیت بشناسد، چرا که در این صورت، طرف مقابل یعنی جبهه آزادیبخش ملی، به عنوان یک نهاد مشروع مطرح میشد. از آنجا که فرانسه، این درگیری ها را یک “جنگ” نمیدانست، بنابراین ارتش خود را ملزم به رعایت کنوانسیون ژنو نکرده بود، کنوانسیونی که فرانسه سال ۱۹۵۱ به آن متعهد شده بود. کنوانسیون ژنو، علاوه بر منع استفاده از شکنجه، به کمیته بینالمللی صلیب سرخ نیز اجازه دسترسی به بازداشتشدگان را میداد. بنابراین، بازداشتشدگان الجزایری که نه تنها اعضای جبهه آزادیبخش ملی، بلکه افراد مسن، زنان و کودکان بودند، “اسیر جنگی“ به حساب نمیآمدند، بلکه به عنوان “تروریست!!!” معرفی و از حقوق قانونی که به طرف متخاصم در طول جنگ داده میشود، محروم میشدند.
خشونت بین دو طرف از سال ۱۹۵۴ تا سال ۱۹۵۶ شدت گرفت و در سال ۱۹۵۷ وزیر کشور فرانسه، حالت فوق العاده در الجزایر اعلام کرد. دولت فرانسه نیز اختیارات فوقالعادهای به “ژنرال ژاک ماسو“ اعطا کرد. یکی از شدیدترین درگیریها بین دو طرف که به نام “نبرد الجزیره“ مشهور شد، از ژانویه تا اکتبر سال ۱۹۵۷ طول کشید و در این مدت، لشکر ۱۰ هوابرد تحت امر ژنرال ماسو، در ابعاد گسترده از روشهای مختلف برای سرکوب انقلاب مردم استفاده میکردند، از جمله بهکارگیری سیستماتیک شکنجه علیه غیرنظامیان، اعدامهای غیرقانونی و “ناپدید شدن اجباری“ به ویژه از طریق روشی که بعدها “پرواز مرگ” نامیده شد.
نیروهای هوابرد متجاوز فرانسه در یکی از فجیع ترین جنایات خود ، صدها زندانی الجزایری را از بندر الجزیره و یا طی “پروازهای مرگ“ از هلیکوپتر به دریا میریختند تا غرق شوند. بعد از مدتی، از آنجا که اجساد زندانیان روی آب میآمدند، نیروهای فرانسوی تصمیم گرفتند قبل از انداختن زندانیان به دریا، روی پای آنها بتن سیمانی سنگین بریزند تا پس از مرگ در اعمال دریا بمانند و خوراک کوسه ها شوند . این قربانیان به خاطر “مارسل بیگارد“ فرمانده لشکر سوم هوابرد فرانسه، به “میگوهای بیگارد“ مشهور شدند. به علاوه، کشیشهای متحجر و سنگدل نظامی هم بودند که نیروهای فرانسوی را از نظر ذهنی و روحی آماده میکردند و اجازه بیداری به وجدان آنها نمیدادند.
اگرچه استفاده از شکنجه توسط دولت فرانسه، به سرعت آشکار شد، اما مقامات این کشور بارها و بارها این موضوع را انکار کردند. سانسور بیش از ۲۵۰ کتاب، روزنامه و فیلم فقط در مناطق شهری فرانسه و ۵۸۶ عنوان درون الجزایر از جمله این انکارها بود. با این حال، بسیاری از فعالان جناح چپ، از جمله نویسندگان معروفی مثل “ژان پل سارتر“ و “آلبرت کامو“ استفاده فرانسه از شکنجه را محکوم کردهاند.
این انکارگری تا به امروز هم ادامه داشته است. شبکه العالم دو سال پیش گزارش داد که بعد از گذشت بیش از ۵۰ سال از اعلام آتشبس میان جبهه آزادیبخش ملی الجزایر و نیروهای استعمارگر متجاوز فرانسوی در تاریخ ۱۹ مارس ۱۹۶۲، هنوز تفکر استعمارگرانه بر دولت فرانسه حاکم است. محافظهکاران فرانسوی به ریاست “نیکولا سارکوزی“ رئیس جمهوری وقت این کشور سعی داشتند پرونده جنایتکاران فرانسوی را که همراه با ارتش متجاوز فرانسه از الجزایر فرار کردند، در چارچوب تبلیغات انتخاباتی مورد استفاده قرار دهند. آنها برای این کار اطلاعات تاریخی را معکوس کرده و مبارزان ارتش آزادیبخش الجزایر را به ارتکاب جنایتهای جنگی متهم کردند.
این اتهامات خشم مبارزان الجزایری را برانگیخت و این مبارزان در کنگره سالانه خود بر ضرورت تهیه لایحه ای برای مجرم معرفی کردند استعمارگران و ارائه آن به پارلمان آینده تاکید کردند. “ابراهیم شبوط” وزیر اسبق مبارزان اظهار داشت: “برخوردهایی که استعمارگران جنایتکار فرانسوی با مردم الجزایر داشتند به هیچ وجه انسانی نبود و استعمارگران هیچ بویی از آموزه های مسیحیت که پیرو آن بودند، نبرده بودند و هیچ چیزی از مسیحیت یا حتی یهودیت نمی دانستند.“
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۹۲ صفحه